عقلي كه در زير سايه قرآن كريم آمده است. اين حد و اين اندازه از شناخت، شناختن عام است. درست است كه مذاهب ديگر غير از شيعه خدا را آنطور كه بايد، نمي شناسند ولي اين را عرض كنم اگر به دنبالش بروند معرفت عام پروردگار را همه مسيحيها و همه يهوديها و تمام مذاهب ديگر كه از لسان خاندان عصمت و طهارت بيان شده ممكن است درك كنند.

 لذا كتابهاي مختلفي هم در اين ارتباط نوشته اند و آن خدايي را كه ائمه شيعه عليهم السلام معرفي فرموده اند حتي غير مسلمانها هم در كتابهايشان معرفي كرده اند. مثلاً كتابي است درباره اثبات وجود خدا كه چهل نفر از دانشمندان غير مسلمان از راه نظم عجيب عالم و مسائل علمي خدا را اثبات كرده اند. و كتابهاي ديگر هم در اين راستا نوشته شده است. ولي معرفت عام صحيح، در كلمات خاندان عصمت و طهارت هست.كه يك نمونه از آن معرفت را در كتاب توحيد مفضل است كه اكثرتان آنرا خوانده ايد. اين را معرفت عام مي گويند.

 همه مردم مي توانند اينگونه خدا را بشناسند. حتي مردم نيشابوري كه در زمان علي بن موسي الرضا عليه السلام بودند و در اطراف آن حضرت جمع شدند. حضرت كلمه «لا اله الا الله» را كه از لسان پروردگار فرمود: «کلمه لا اله الا الله حِصْني فَمَنْ دَخَلَ في حِصْني اَمِنَ مِنْ عَذابي» البته يك جمله اضافه كرد.«بِشَرْطِها وَ اَنَا مِنْ شُرُوطِها» يعني آنطوري كه ما تعليم مي دهيم شما بايد وحدت خدا و توحيد پروردگار را بشناسيد و همه هم قبول كردند.

 حالا در ميان اينها عباسي بود، سني بود شايد شيعه بسيار كم بود. همه فهميدند كه شناختن پروردگار بايد از لسان ائمه اطهار عليهم السلام باشد زيرا آنها آگاه ترين مردم كره زمين هستند در شناختن پروردگار و آنها ياد گرفتند، قبول كردند، نقل كردند و بعد هم معتقد شدند. پس مي بينيد كه يك معرفت عامي است كه از ناحيه ائمه عليهم السلام پخش شده است و اين معرفت عام را همه افراد مي توانند كسب كنند.

﴿ معرفت خاص پروردگار ﴾

اما يك معرفت خاصي هست كه اين معرفت خاص با تزكيه نفس و پاك شدن دل بوجود مي آيد. شايد از طريق استدلالات عقلي و استدلالات نقلي صحيح بدست نمي آيد. انسان بايد خودش را پاك كند ظرف دلش را كاملاً تميز كند بعد آن ظرف دل را در مقابل پروردگار قرار بدهد تا آنچه از حكمت ممكن است، در آن قلب بريزد كه آن معرفت واقعي پروردگار است و اين معرفت است كه معرفت خاص پروردگار  مي باشد. براي افراد خاص براي كساني كه اهل گناه نباشند اهل معصيت نباشند و براي كساني است كه بتوانند قدمهايي بسوي خدا بردارند. كه انشاالله اكثر شماها از همين قبيل هستيد.

﴿ معرفت خاص الخاص پروردگار ﴾

 يك معرفت خاص الخاص هست كه آن معرفت خاص الخاص مخصوص پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله و ائمه اطهار عليهم السلام است. شايد بعضي از انبياء اولوالعزم هم دارا باشند. اين معرفت خاص الخاص آنقدر اهميت دارد كه ما بايد بسوي آن معرفت برويم شايد در قيامت و بهشت نصيب مان بشود. شايد قَبَسي از آن خورشيد تاباني كه در قلب ائمه اطهار عليهم السلام است نصيب ما بگردد.

 خدايتعالي در قرآن مجيد مي فرمايد:

 «سُبْحانَ اللهِ عَمّا يَصِفُونَ اِلا عِبادَ اللهِ الْمُخْلَصينَ» [ صافات ۱۶۰-۱۵۹]

هرچه مسلمانها و غيرمسلمانها و تمام مردم دنيا خدا را وصف كنند حتي با توصيف معرفت عام پروردگار باشد، خدا منزه است از آنچه كه وصفش كنند. « اِلا عِبادَ اللهِ الْمُخْلَصينَ» مگر بندگان پاك شده. آنهايي كه خدايتعالي دربارشان فرموده:

 «اِنَّما يُريدُ اللهِ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرُكُمْ تَطْهيراً» [احزاب ۳]

آنهايي كه معصومند آنهايي كه پاكند آنهايي كه حتي از جهل معصومند. آنهايي كه خاص الخاصند آنها مي توانند خدا را وصف كنند و شماها هم بايد پيرو آنها باشيد يعني در همان راه حركت كنيد.

خداشناسي با استدلالات علمي عقلي، نقلي و آيات و روايات غلط نيست. چون شيعه هستيد پيرو مخلَصين هستيد. اما اگر اين معرفت را ما بازش كنيم مي بينيم توهين به پروردگار است.

 از باب مثال: اگر يك مهندسي به تنهايي می تواند يك سفينه فضانورد درست كند و به فضا بفرستد بدون اينكه هيچ گونه مشكلي پيدا كند. و شما يك روز به منزلش رفته ايد مي بينيد يك بادبادكي براي طفلش درست كرده. شما اگر گفتيد اين مهندس آنقدر قدرت دارد كه مي تواند بادبادك درست كند به او توهين كرده ايد. آقا اين مهندس كسي است كه به تنهايي سفينه فضانورد درست كرده و به فضا فرستاده، تو اين طوري توصيفش مي كني؟!

حالا بياييم درباره پروردگار و توصيفات عام مان، همانطوري كه آن مهندس را اگر گفتيد بادبادك ساز است، درست است كه او ساخته، او به فرزندش داده، ولي در عين حال به او توهين است. همينطور اگر ما گفتيم كه خدا آن كسي است كه اين آسمانها وكهكشانها، زمين و مخلوقات را خلق كرده، چون تمام مخلوق در مقابل خالق مثل صفر است در مقابل بينهايت. تمام آنچه خدا اظهار قدرت كرده در خلقت ماسوي الله محدود است. حتي از آن بادبادك هم كمتر است درمقابل قدرت بينهايتش، در مقابل عظمت بينهايتش، در مقابل علم بينهايتش اين محدود است ولي درست است او خلق كرده است. خودش از همين راه وارد شده و مردم را بسوي معرفت خودش دعوت كرده.

شما نمي توانيد بفهميد سفينه فضانورد يعني چه؟ به شما مي گويد من آن كسي هستم كه اين بادبادك را خلق كردم تا شما را به طرف خودش دعوت كند و وقتي كه رسيديد انشاالله به آن مقامي كه فهميديد سفينه فضانورد يعني چه؟ چه كار مي كند و چقدر قدرت لازم دارد؟ وقتي به آنجا رسيديد آن وقت به شما آن سفينه فضانورد و كارش را بيان  مي كند.

 وقتي هم ما انشاالله از همين راه رفتيم به جايي رسيديم كه عقلمان عقل مافوق شد، فهم مان فهم مافوق شد ما با آن افرادي كه به مقام خاص الخاص رسيدند، هماهنگ شديم دركنار آنها بوديم با آنها زندگي كرديم كه در زيارت جامعه مي گوييم: «معكم معكم لا مع غيركم» با شما باشيم هميشه با شما باشيم رشد كنيم به كمالات برسيم.

شايد ميليونها سال لازم باشد تا روح بشر از شناخت اين بادبادكي ( آسمان و زميني ) كه خدا خلق كرده به جاي برسيم كه بفهميم خدا يعني چه؟ وصف پروردگار چگونه است؟ خدا چگونه بايد توصيف شود؟ و چگونه بايد با پروردگار ارتباط برقرار كرد؟

ما هرجا كه وارد مي شويم احتمال مي دهيم يك زني آنجا باشد يك «يا الله» مي گوييم، وقتي در جايي مي خواهيم خودمان را نشان بدهيم بجاي اينكه اسم خودمان را ببريم «يا الله» مي گوييم. صلوات مي فرستيم تا مثلاً فلاني استراحت كند. قرآن مي خوانيم تا مردم جمع بشوند و مجلس برپا بشود. قرآن مي خوانيم براي اينكه مرده مان يك مقداري راحت باشد و آرام بگيرد و حال آنكه بيشتر ناراحتش مي كنيم.

 اينجاست كه ما خدا را نشناختيم بايد يك مقدار عقب استادمان برويم، استاد ما حضرت حجةبن الحسن عليه السلام است كه در عالم ارواح در سر كلاس آنچه بايد به ما بگويد گفته و ما فراموش كرده ايم. اين استادي است كه خدا را حقيقتاً به ما معرفي كرده است.

 لذا روزي كه خود خدايتعالي از ما پرسيد: (شايد مي خواست به ما بفهماند كه آيا ما درس مان را خوب خوانده ايم يا نه)

  « اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» [ اعراف۱۷۲]

 آيا من مربي شما نيستم؟ من رب شما نيستم؟ اگر شاگردي استادش را نشناسد اگر معلمش را نشناسد و درسي به او نداده باشد مي گويد من شما را  نمي شناسم. همگی گفتيم «بَلي» شناختيم خدا را، اين را استاد به ما ياد داد. همه مان گفتيم «بلي» يعني خدايا تو را ما مي شناسيم، آنطور كه لازم است تو را مي شناسيم.

بلي اي گفتيم كه خدا هم قبول كرد. «اَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ» با كلمه رب بيان كرده. يعني من مربي شما نبودم؟ من شما را تربيت نكردم؟ درست است استاد كلاس شما ائمه اطهار عليهم السلام بودند اما بدستور من بوده. مدير مدرسه من بودم. آنها معلمين بودند. پس «الست بربكم» همه گفتيم «بلي». پس چرا امروز به بستر لا خفتي؟ بقول مرحوم شيخ بهايي:« در روز الست بلي گفتي، امروز به بستر لا خفتي» چرا همه را فراموش كردي؟ انبياء و تمام اوليا آمده اند كه شما را از خواب بيدار كنند به شما همان جمله اول را گوشزد كنند.

﴿ ربوبيت پروردگار ﴾

يكي از اسماء شريف و پر عظمت الهي مسئله رب و ربوبيت الهي است. در سوره حمد وقتي كه شروع مي كنيم «بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» بعد از درس هفته گذشته كه «الرَّحْمنِ الرَّحيمِ» بود. مي گوييم «اَلْحَمْدُ ِللهِ رَبِّ الْعالَمينَ» خدا رب همه عوالم وجود است. همه را او ساخته همه، را او تربيت كرده

﴿ اگر خدايتعالي مربي همه است، پس چرا بعضي زنديق بعضي كافر و بعضي مشركند؟﴾

يكي از سخنگوها را ديدم مي گفت: همه تحت تربيت پروردگارند و همه به جاي خود درستند حتي شيطان هم در جاي خودش خوب است. ولي ما پرونده شيطان را ورق مي زنيم. شيطان اسمش شيطان نيست اسمش حارث است و بعد به خاطر اينكه مردم را به كارهاي بد و خوب مشتبه كرد ابليس شد و چون موذي است و مردم را اذيت مي كند و آنها را از راه حق دور مي كند شيطان شد. پرونده اين شخص را ورق مي زنيم. خدا وقتي خلقش كرد درميان ملائكه مشغول عبادت بود. خود ما هم همينطوريم. در سنين خردسالي و وقت شير خوارگي نه شرارتي داريم نه حسادتي داريم نه بخلي داريم نه كفري داريم بعضي مي گويند چشمها هم باز است و حقايق را مي بيند ولي بعدها...

شيطان در ميان ملائكه عبادت مي كرد آنقدر هم عبادتش ارزش داشت كه وقتي به خدا عرض كرد:

 « قالَ رَبِّ فَانْظِرْني اِلي يَوْمِ يُبْعَثُونَ» [ ص ۷۹]

 خدايا مرا تا روز قيامت مهلت بده. ( شما اگر روزي صد مرتبه هم اين دعا را بكنيد اجابت نمي شود ) خدا اجابت كرد در مقابل اعمالش. « اَنّي لا اُضيعُ عَمَلَ عامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ اَوْ اُنْثي» [ ال عمران ۱۹۵]

 خدا عمل هيچ كسي را ضايع نمي كند.

شيطان در ميان ملائكه عبادت مي كرد اما يك دفعه يك تَكَبري كرد ( من اسم شيطان را مي برم براي اينكه خودمان هم تطبيق مي كنيم با راه و روش او ) يك دفعه در اثر يك تَكَبر يك خودخواهي يك نگاه كردن به لباس و بدن، يك نگاه كردن به ظاهر و غافل شدن از معنويت (مي بينيد دارد به ما نزديك  مي شود) يك نگاه كردن به ثروت و غافل شدن ازامراض روحي (در همه اينها با شيطان تطبيق مي كنيم) گفت كه:

 « اَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَني مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ» [ اعراف ۱۲]

 او از خاك است من ازآتشم. من حرارت دارم حركت دارم مي سوزانم ولي او چه كار مي تواند بكند؟ خاك است. نرفت روي روحيات، نكند ما هم مثل شيطان حركت كنيم؟

كه خدايتعالي در قرآن مجيد فرموده:

 « اِنَّ اَكْرَمَكُمْ عِنْدَ اللهِ اَتْقيكُمْ» [ حجرات ۱۳]

 خدا همه را خوب تربيت كرده همه را خوب ساخته.

 « وَما اَصابَكُمْ مِنْ مًصيبَهٍ فَبِما كَسَبَتْ اَيْديكُمْ وَ يَعْفُوا عَنْ كَثيرٍ» [ شوري ۳۰]

 تو خودت بودي خودت را خراب كردي. شيطان يك تكبر كرد، يك ظاهر بيني كرد. ما نكند ظاهر بين باشيم، نكند خداي نكرده به قدرت به ثروت به قيافه يا اينگونه مسائل نگاه كنيم. والا همان كار شيطان را كرده ايم منتهي شيطان خيلي شخصيتش بالاتر بود خدا رويش حساب باز كرد ولي براي ما حسابي باز نمي كند زود هم عفومان مي كند، زود هم ازما مي گذرد.

خدا «رب» است او همه موجودات را تربيت كرده:

 « قالَ رَبُّنَا الَّذي اَعْطي كُلَ شَيءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدي» [طه ۵۰]

 حضرت موسي به فرعون گفت: فرعون مي داني پروردگار ما كيست؟ آن كسي است كه همه اشيا را خلق كرده و تربيت شان كرده و خلقتشان را به آنها داده. خلقتشان را به آنها داده يعني چه؟ يعني اگر بنا باشد يك مبلي بسازيد اين مبل هر چه لازم داشته باشد برايش درست كنيد. شماها را هم همينطور خلق كرده. اين معناي «ربوبيت» پروردگار است. شما را آنچنان خلق كرده و آنچه را لازم بوده به شماها تعليم داده كه شما مانند انبياء باشيد.

در عالم ميثاق خدايتعالي همه بشر را جمع كرد به آنها فرمود: در دنيا به دنيا دل نبنديد يك مجلس امتحاني است كه مي خواهيم شما را امتحان كنيم. توي جلسه امتحان مي آيند به دانش آموز يك مقداري شكلات مي دهند يك مقداري شيريني مي دهند يك رفيقي كه با او گرم بگيرد كنارش مي گذارند تا ببينند اين دانش آموز بفكر درسش هست يا نه. يك دانش آموز زرنگ شيريني را  مي گيرد، حتي به صورت آن كسي كه شيريني را داده نگاه نمي كند. به رفيق بغل دستش نگاه نمي كند زيرا ممكن است او را از همه چيز غافل كند به سقف اتاق امتحان نگاه نمي كند اهميت نمي دهد كه اين صندلي زير پايش چگونه است. شكسته است قيمتي است پر ارزش است. تمام حواسش به ورقه امتحاني است. ما هم در دنيا بايد اين طوري باشيم، بايد تمام حواسمان به ورقه امتحاني باشد، حتي اگر خانه مي سازيم اگر مغازه مي رويم همه اينها بايد در راه خدا و به خاطر امتحان باشد. جواني كه مي خواهد مهندس ساختمان شود در جلسه امتحان نقشه ساختمان را خوب كشيد اين امتحانش را خوب داده است.

﴿ در هر كاري مربي باشيد ﴾

 يكي از كارهايي كه خدايتعالي در دنيا دستور داده كه بايد مردم مسلمان مطيع پروردگار انجام بدهند، كه من هم زياد به دوستانم توصيه  مي كنم:

 « هُوَ اَنْشَاَكُمْ مَنَ الْاَرْضِ وَ اسْتَعْمَرَكُمْ فيها» [هود ۶۱]

 خدا از شما در روي زمين طلب آبادي مي كند. زمين را آباد كنيد اينكه مي خواهي بروي خانه ساخته كهنه را بخري يك زمين بخر ساختمان بساز بگذار ديگران استفاده كنند. اينكه مي خواهي باغ آباد پر ميوه بخري يك زمين بخر در آن درخت بكار تا ميوه بدهد براي ديگران. ديگران كاشتند و ما خورديم ما بكاريم و ديگران بخورند.

اين قدر تن پرور و گوشه نشسته نباش، كارت را اين طور انجام بده. رب باش مربي باش مربي زمين باش مربي ساختمان باش مربي فرزندانت باش مربي اهل و عيالت باش مربي دوستانت باش و مربي كل عالم مانند حضرت حجة بن الحسن ارواحنا لتراب مقدمه الفدا باش. اينكه مي گوييد خدايا ما را از ياران امام زمان قرار بده يعني چه؟ يعني ما كه شخصاً نمي توانيم آن كار را انجام بدهيم پس در كتار او باشيم كه او كه اين كار را انجام مي دهد ما هم كمكش باشيم.

اينكه در دعاي ندبه آنطور اشك مي ريزي و يك ملاقات از حضرت مي خواهي فقط مي خواهي چشم و ابروي حضرت را ببيني؟ بسيار خوب، اما اين كم است خود امام زمان هم راضي نيست. ملاقات بكن برنامه بگير همانطوري كه او رب العالمين است همانطور كه خدايتعالي رب العالمين است تو هم آرزوي رب العالمين بودن داشته باش. مربي باش معلم باش. حالا بعضي خيال مي كنند معلم باش يعني برو سر كلاس اول دبستان يا دانشگاه اين هم يك نوع مربي بودن است اما مربي روح مردم باش مربي كره زمين باش.

فكرت را بالا ببر، شما كمتر از ( از نظر ذات عرض مي كنم نه از نظر الان و مقام ) ذوالقرنين نيستيد كه در قرآن خدايتعالي وصفش را كرده، از مشرق تا مغرب عالم را تسخير كرد. اينكه مي گوييم سوره كهف را بخوانيد به خاطر اين است كه در دنيايتان مثل ذوالقرنين باشيد و در آخرت تان مثل اصحاب كهف باشيد. ذوالقرنين دنيا را گرفت، اصحاب كهف دنيا را رها كردند آخرت را گرفتند و تو هر دو جنبه را با هم داشته باش هر دويش ممدوح است از نظر پروردگار مدح شده است.

ما جز آن بيچارگاني نيستيم كه به اسم تصوف و اسمهاي ديگر دنياي مان را رها كنيم و برويم به آخرت بچسبيم. كه متاسفانه اين تهمت را به من هم مي زنند و حال اينكه اگر بيايند با خود من معاشرت كنند مي فهمند كه صددرصد بعكس است. دنيا هم جز دستورات خداست كه آبادش كنيم. آخرت تان را هم بايد آباد كنيد. بايد به زندگي مان هم كاملاً برسيم. مي گوييد نمي توانم ضعيف هستيداستقامت داشته باشيد. قوي باش در زندگي يك بشر «نمي توانم» نبايد وجود داشته باشد.

همه كار را مي توانيد انجام دهید بشريد، حيوانات پرنده را خدا دو بال داده با آنها مي روند در آسمانها بشر هم خيلي دوست داشت برود در آسمانها پرواز كند. خدايتعالي به او عقل داده فكر داده، خودش كه سهل است صدها تن آهن آلات را با چهار صدو پنجاه نفر آدم مي برد بالا و سالم فرود مي آورد. ببينيد چي داريد شما!

ولي امروز به بستر لا خفتي. دستت را از دامن امام زمانت كه مظهر قدرت خدايتعالي است كوتاه كردي و به قدرت جزئي خودت متكي شدي و فكر خودت كه در يك محدوده خيلي محدود است متكي شدي. منم آن كسي كه بلدم ظرف بشورم! حتي فكر نكنيد خانمهايي را كه من مقيدم كه بگويم در خانه بايد بنشينند، نمي گويم اينها بايد بيكار بنشينند، بايد اهل علم باشند و مهمترين كاري كه مرد و زن بايد به آن اهميت بدهند، تربيت بچه است. چون تربيت بچه را بلد نيستند خيال مي كنند تربيت بچه اين است كه يكي بزنند تو سرش و بگويند بنشين يك گوشه. بايستي بچه را تربيت كني خدا يك ضبط صوت را گذاشته در اختيارت. بچه از آن موقعي كه متولد مي شود دارد ضبط مي كند تا وقتي كه به زبان مي آيد. خوب توي اين ضبط صوت چي پر كردي؟ نشستيد دو طرف بچه، پدر به مادر، مادر به پدر فحش داد او هم ياد گرفت. بچه اي كه دو سال بيشتر ندارد و جايي هم نرفته اين اخلاقيات و اين صفات يعني چه؟!

هيچ بفكر نيستيم ربوبيت نداريم. جوري با فرزندان تان عمل كنيد كه وقتي بزرگ شد، در قنوت نمازش بگويد:

« وَقُلْ رَبِّ اِرْحَمْهُما كَما رَبَّياني صَغيراً» [ اسرا ۲۴]

 خدايا، پروردگارا اينها را مورد رحمت قرار بده همانطوري كه من كوچك كه بودم اينها مرا تربيت كردند. اما وقتي مربي اين طوري شد كه من در كتا ب سير الي الله قضايايي نوشته ام كه وقتي بچه بزرگ شد بايد بگويد كه شيطان من را بزرگ كرد او مرا خواب كرد مرا از خدا دور كرد...

اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِالله اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ الله اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا اْلاِمامُ الشَّهيدْ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَاالْمَظْلُومْ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ

«وَالسَّلامُ عَلي مَنِ اتَّبَعَ الْهُدي»

نوشته شده توسط ابن سبیل  پایگاه معارف قرآن
سلسله درو س اعتقادات علامه سید حسن ابطحی