زینت امام زمانمان باشیم

اگر كسي حتّي زباناً، چون محبّت مراحلي دارد يك محبّتِ زبانيست فقط مي‌گويد آقا

من تو را دوست دارم، امّا در دلش دوستي نيست اين محبّت زباني كار مي‌كند فقط

در خصوص امام زمان، عجيب است ها! يعني تو زباناً بگو من آقا را دوست دارم، تو

زباناً ترويج آقا را بكن، تو زباناً شب نيمه‌ي شعبان مثلاً صحبت كن درباره‌ي امام زمان،

آقا بزرگت مي‌كند، محبوبت مي‌كند، امّا اگر با ايمان، آقا را با چشمِ دل ببيني، جان

و مالت را در راه او قرار بدهي، چون در بعضي از روايات دارد كه بقلبه او لسانه، با

كلمه‌ي او جدا مي‌كند به دل يا با زبان اگر كسي آل‌پيغمبر را دوست داشته باشد در

دنيا و آخرت براي او مفيد است اگر ايمان انسان داشته باشد يعني با قلب امام

زمانش را دوست داشته باشد
، يك قضيّه مي‌خوانند گريه مي‌كنيد، نام مقدّس حجة

بن الحسن را در ضمن اشعار مي‌گويند شما اشك مي‌ريزيد، اين اشك‌ها كه اشك

حزن نيست اشك شوق است. اين از قلب بيرون مي‌آيد، آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ،

كارهايي هم كه مناسب با مقامِ يك دوست، آقا اين مسأله عجيب است من اين را
                                           
جدّاً عرض مي‌كنم بايد هم ان‌شاءاللّه هر جوري هست رعايتش بكنيد، گاهي

انسان يك جوري توي مردم حركت مي‌كند كه اگر بگويند اين امام زماني است

مي‌گويند اين! با آن قيافه‌اش؟ با آن اعمالش؟ با آن زبان هرزه‌اش؟ مي‌گويند امام

زماني نيست، چرا؟ توي دل پُر از محبّت است ما ديديم، شما گاهي در تلويزيون نگاه

كنيد مي‌بينيد يك جوان نشسته، همه جور هم ممكن است از سر و صورتش

معصيت مي‌بارد امّا تا اسم امام زمان را مي‌برند مي‌گويند: اين بقيةالله، اشكش

مي‌ريزد، محبّت قلبي دارد، ايمان دارد، با زبان و قدمش هم به طرف امام زمان آمده

امّا عملش درست نيست اگر عملِ صالح هم بكند عملي كه شايسته‌ي يك امام

زماني است، بياييد تصميم بگيريم همين امروز، آقا ما اين هديه را به تو مي‌دهيم،

تقديم مي‌كنيم تو هم هر چه خودت صلاح مي‌داني اگر ظهورت را از خدا بخواهي

بهترين است و اگر اين را صلاح نمي‌داني، لَا يَسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ، أنبياء/27، بر خدا

پيشي نمي‌گيريد و بدأ بايد هنوز ادامه داشته باشد هر چه خودت صلاح مي‌داني

همان را به ما لطف كن


از سخنان گهربار استاد سید حسن ابطحی


پایگاه اینترنتی عصر ظهور

دراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات
داستانهاي بيدار کننده،شگفتيهاي آفرينش،کمال ادين و....را بخواني(((((دهمچنين شما ميتوانيد با عضويت در اين سايت هم از امکانات استفاده کنيد وهم سايت يا وبلاگ مذهبي خود را در بخش ويلاگها يا سايتهای مذهبي قرار دهيد))))))

تا وقتش فرا برسد

مرحوم شیخ طوسی رضوان اللّه تعالی علیه به نقل از علی بن بلال بغدادی - كه

یكی از اصحاب امام عسكری علیه السلام می باشد - حكایت كند: روزی به همراه

عدّه ای از علماء و بزرگان حضور مبارك امام حسن عسكری علیه السلام رسیدیم تا

آن كه از آن حضرت درباره امام و حجّت بعد از او جویا شویم . همین كه وارد مجلس

حضرت شدیم ، مشاهده كردیم كه بیش از چهل نفر در منزل آن حضرت ، اجتماع

نموده اند. عثمان بن سعید عَمری حركت كرد و ایستاد، سپس اظهار داشت : یابن

رسول اللّه ! می خواهم از چیزی سؤال نمایم كه شما خود نسبت به آن آگاه

هستی . حضرت فرمود: فعلاً بنشین .بعد از آن ، امام حسن عسكری علیه السلام

با حالت غضب حركت نمود و خواست كه از مجلس خارج شود، فرمود: كسی بیرون

نرود تا من برگردم . چون لحظاتی گذشت ، حضرت مراجعت نمود و با صدائی بلند
                    

فرمود: ای عثمان بن سعید! و عثمان بن سعید با شنیدن سخن حضرت ، از جای

خود برخاست و سر پا ایستاد. امام علیه السلام اظهار داشت : آیا مایل هستی كه

شما را به آنچه می خواهید، خبر بدهم ؟ همگان گفتند: آری ، یاابن رسول اللّه !

امام علیه السلام فرمود: آمده اید تا از خلیفه و حجّت خداوند متعال ، بعد از من

سؤال نمائید!؟ تمام افراد گفتند: بلی ، ما برای همین موضوع آمده ایم . در همین
                                    
اثناء، كودكی همانند پاره ای از ماه و شبیه ترین افراد به امام حسن عسكری علیه

السلام ظاهر گشت . سپس امام حسن عسكری علیه السلام فرمود: این كودك ،

امام شما پس از من خواهد بود و او خلیفه و جانشین من می باشد، او را تابع و پیرو

باشید؛ و از یكدیگر متفرّق نشوید كه هلاك می گردید. و سپس افزود: از این پس

دیگر او را نخواهید دید، مگر آن كه وقتش فرا برسد.

چهل داستان و چهل حديث از امام زمان(ع)/ عبدالله صالحي  برگرفته از سایت اندیشه قم

پایگاه اینترنتی عصر ظهوردراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات
داستانهاي بيدار کننده،شگفتيهاي آفرينش،کمال ادين و....را بخواني(((((دهمچنين شما ميتوانيد با عضويت در اين سايت هم از امکانات استفاده کنيد وهم سايت يا وبلاگ مذهبي خود را در بخش ويلاگها يا سايتهای مذهبي قرار دهيد))))))

زمینه سازی غیبت

یكی از اصحاب امام حسن عسكری علیه السلام به نام یعقوب بن منقوش ‍ حكایت كند:

روزی به منزل حضرت ابومحمّد، امام حسن عسكری علیه السلام وارد شدم ، حضرت داخل

ایوان جلوی یكی از اتاق ها نشسته بود و سمت راست امام علیه السلام پرده ای جلوی

درب اتاق آویزان بود، خدمت حضرت عرض كردم : یاابن رسول اللّه ! امام و صاحب ولایت بعد

از شما كیست ؟ فرمود: پرده را بالا بزن ، تا متوجّه شوی ! همین كه پرده را بالا زدم ،

كودكی پنج ساله را در قیافه نوجوانی ده ساله با این خصوصیات نمایان شد: چهره سفید و

نورانی ، ابروانی كشیده و با فاصله ، كفان دست درشت و غلیظ، شانه های بزرگ و بافاصله

و در سمت راست گونه اش خالی سیاه وجود داشت . سپس آن كودك ، با وقار و هیبتی
                                             

مخصوص به طرف پدر بزرگوارش امام حسن عسكری علیه السلام جلو آمد؛ و در بغل پدر،

روی زانویش ‍ نشست .
بعد از آن امام عسكری علیه السلام به من فرمود: ای یعقوب ! این

كودك بعد از من امام و صاحب شماها خواهد بود. همین كه سخن پدر تمام شد و او را

معرّفی نمود، از روی زانوی پدر برخاست و پدرش اظهار نمود: ای عزیزم ! ای پسرم ! در

حال حاضر داخل برو و مخفی باش تا آن هنگامی كه خداوند متعال اراده كند. و چون آن حجّت

خدا وارد اندرون منزل شد، امام حسن عسكری علیه السلام مرا مخاطب قرار داد و فرمود:

ای یعقوب ! اكنون بلند شو و داخل اتاق را خوب نظر كن كه چه می بینی ؟ پس طبق فرمان

امام علیه السلام بلند شدم و هر چه به اطراف نگاه كردم كسی را نیافتم ؛ و متوجّه شدم

كه حجّت خدا از چشم ها ناپدید و غایب شده است.

 

خدایا مارا ازآنان قرار ده که سخنشان با عملشان یکیست، آنانکه اظهار محبتشان از قلبشان برخاسته
وجز به رضای تو نمی اندیشند

 


 

چهل داستان و چهل حديث از امام زمان(ع)تالیف عبدالله صالحي  برگرفته از سایت اندیشه قم

پایگاه اینترنتی عصر ظهوردراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات
داستانهاي بيدار کننده،شگفتيهاي آفرينش،کمال ادين و....را بخواني(((((دهمچنين شما ميتوانيد با عضويت در اين سايت هم از امکانات استفاده کنيد وهم سايت يا وبلاگ مذهبي خود را در بخش ويلاگها يا سايتهای مذهبي قرار دهيد))))))

مناظره شيخ بهائي(ره) با عالم سني

محمد بن حسین بن عبدالصّمد معروف به «شیخ بهائی» از علمای معروف و از مفاخر جهان تشیّع، در قرن دهم و یازدهم هجری است، در سال 1031 ه‍ قم از دنیا رفت و قبرش در مشهد مقدس در جوار مرقد شریف حضرت رضا ـ علیه السّلام ـ است، او در یكی از سفرهای خود، با یكی از علمای اهل تسنّن ملاقات نمود، و خود را در مقابل او، در ظاهر شافعی وانمود كرد.
آن دانشمند اهل‌سنّت كه از علمای شافعی بود، وقتی كه دانست شیخ بهائی، شافعی است، و از مركز تشیّع (ایران) آمده، به او گفت: «آیا شیعه برای اثبات مطلوب و ادّعای خود، شاهد و دلیل دارد؟».
شیخ بهائی گفت: من گاهی در ایران با آنها روبرو شده‌ام، می‌بینم آنها برای ادّعای خود شواهد محكمی دارند.
دانشمند شافعی گفت: اگر ممكن است یكی از آنها را نقل كنید.
شیخ بهائی گفت مثلاً می‌گویند: در صحیح بخاری (كه از كتب معتبر اهل‌سنّت است) آمده، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود:
«فاطِمَهُ بَضْعَه مِنِّی مَنْ آذاها فَقَد آذانِی وَ مَنْ اَغْضَبَها فَقَدْ اَغْضَبَنِی»:
«فاطمه ـ سلام‌الله علیها ـ پاره تن من است، كسی كه او را آزار دهد، مرا آزار داده و كسی كه او را خشمگین نماید مرا خشمگین نموده است.»
[1]
و در چهار ورق دیگر در همان كتاب است: «وَ خَرَجَتْ فاطِمَهُ مِنَ الدُّنْیا وَ هِیَ غاضِبَه عَلَیْهِما: «و فاطمه وفات كرد در حالی كه نسبت به ابوبكر و عمر، خشمگین بود.»
[2]
جمع این دو روایت و پاسخ به این سؤال طبق مبنای اهل‌سنّت چگونه است؟
دانشمند شافعی در فكر فرو رفت (كه با توجّه به این دو روایت، نتیجه این است كه آن دو نفر (عمر و ابوبكر)، عادل نبودند پس لیاقت رهبری و خلافت امت را ندارند). پس از ساعتی تأمّل گفت: گاهی شیعیان دروغ می‌گویند، ممكن است این هم از دروغ‌های آنها باشد، به من مهلت بده امشب به كتاب «صحیح بخاری» مراجعه كنم، و صدق و كذب دو روایت فوق را دریابم، و در صورت صدق، پاسخی برای سؤال فوق پیدا كنم.
شیخ بهاء می‌گوید: فردای آن روز، آن دانشمند شافعی را دیدم، از او سؤال كردم كه مطالعه و بررسی تو به كجا رسید؟
او گفت: همانگونه كه گفتم؛ شیعیان دروغ می‌گویند، زیرا من صحیح بخاری را دیدم، هر دو روایت فوق در آن مذكور است، ولی بین نقل این دو روایت، بیش از پنج ورق فاصله است، در حالی كه شیعه می‌گفت: چهار ورق فاصله است!!‌
[3]
ـ براستی عجب پاسخی و شگفت مغلطه‌ای!!!، منظور وجود این دو روایت در آن كتاب است، خواه بین نقل آن دو روایت پنج ورق فاصله باشد یا پنجاه ورق، چه فرقی می‌كند و چرا از حق فرار می‌كنند؟!
 

 

خدایا مارا ازآنان قرار ده که سخنشان با عملشان یکیست، آنانکه اظهار محبتشان از قلبشان برخاسته
وجز به رضای تو نمی اندیشند

 


 

 

[1] . صحیح بخاری، ط دارالجیل، بیروت، ج 7، ص 47. [2] . همان مدرك، ج 9، ص 185، و مدارك دیگر در كتاب فضائل الخمسه من الصّحاح الستّه،‌ج 3، ص 190. [3] . روضات الجنّات (شرح حال شیخ بهاءالدین عاملی). برگرفته از سایت اندیشه قم

پایگاه اینترنتی عصر ظهوردراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات
داستانهاي بيدار کننده،شگفتيهاي آفرينش،کمال ادين و....را بخواني(((((دهمچنين شما ميتوانيد با عضويت در اين سايت هم از امکانات استفاده کنيد وهم سايت يا وبلاگ مذهبي خود را در بخش ويلاگها يا سايتهای مذهبي قرار دهيد))))))

من مظلوم ترین فرد عالم هستم

((به عتبات مقدسه مشرف شده بودم ودر حرم مطهر حضرت

 سیدالشهدا(ع)مشغول زیارت بودم.چون دعای زائرین در قسمت بالاسرحرم مطهر


امام حسین(ع)مستجاب است در آنجا از خداوند خواستم مرا به محضر مبارک

مولایم حضرت مهدی (عج)مشرف گرداند ودیدگانم رابه جمال بی مثال آن بزرگوار

روشن نماید.مشغول زیارت بودم که ناگهان خورشید جهانتاب جمالش ظاهر شد

،گرچه درآن هنگام حضرتش را نشناختم ولی شدیدا مجذوب آن بزرگوار شدم،پس از

سلام از ایشان سوال کردم :شما کیستید؟آقا فرمودند:من مظلومترین فرد عالم

هستم .من متوجه نشدم وبا خود گفتم:شاید ایشان از علما بزرگ نجف هستند

وچون مردم به ایشان گرایش پیدا نکرده اند خود را مظلوم ترین فرد عالم می

دانند،دراین هنگام ناگهان متوجه شدم که کسی در کنارم نیست.اینجا بود که

فهمیدم مظلومترین فرد عالم کسی جز امام زمان ارواحنا فداه نیست،ومن نعمت

حضور آن بزرگوار را زود از دست دادم.))
خدایا مازا ازآنان قرار ده که سخنشان با عملشان یکیست، آنانکه اظهار محبتشان از قلبشان برخاسته
وجز به رضای تو نمی اندیشند


این قضیه ای بود از کتاب ارزشمند راهی به سوی نور پیرامون ارتباط روحی با امام زمان ارواحنا فداه که در جریان تشرف مرحوم حجه الاسلام سید اسماعیل شرفی رخ داده

پایگاه اینترنتی عصر ظهوردراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات
داستانهاي بيدار کننده،شگفتيهاي آفرينش،کمال ادين و....را بخواني(((((دهمچنين شما ميتوانيد با عضويت در اين سايت هم از امکانات استفاده کنيد وهم سايت يا وبلاگ مذهبي خود را در بخش ويلاگها يا سايتهای مذهبي قرار دهيد))))))


قضایایی از مظلومیت امام عصر(عج)<1>

                             اناصابر علی هذا الامر                              
ولکن
اندبونی،اندبونی،اندبونی
.
    
یعنی بر این امر(خانه نشینی وغصب شدن حقم)صبر میکنم ولکن(شما هم مرا فراموش نکنیدو)برایم با صدای بلند گریه کنید،برایم با صدای بلند گریه کنید،برایم با صدای بلند گریه کنید
این قضیه ای بود که یکی از مراجع بزرگوار در سال 1415از یک شخص مورد اعتماد نقل کردند که درعالم

 رویا امام عصر (عج)تابلویی روی سینه مبارکشان آویخته اند ودر آن این جملات تقریبا به چشم میخورد


جمله ای که امام عصر ارواحنافداه دراین خواب فرموده اند دل هر انسانی را میسوزاندوهرشیعه ای را

تکانی میدهد

که پس غیرتت کجا رفت،چرا باید اینقدر امام زمان (ع)خانه نشین ومجبور به سکوت وادامه زمان غیبت

 گرددکه اینچنین فریاد اعتراض بلند نماید چرا از خواب غفلت بیدار نمیشویم ،چرا محبت دنیا را رها

نمیکنیم ،مگر امام زمان ما به ما چه کرده؟چرا درست نمیشویم


منبع:کتاب ارزشمند راهی به سوی نور پیرامون ارتباط روحی با امام عصر (عج)

 

پایگاه اینترنتی عصر ظهوردراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات
داستانهاي بيدار کننده،شگفتيهاي آفرينش،کمال ادين و....را بخواني(((((دهمچنين شما ميتوانيد با عضويت در اين سايت هم از امکانات استفاده کنيد وهم سايت يا وبلاگ مذهبي خود را در بخش ويلاگها يا سايتهای مذهبي قرار دهيد))))))

علّت ملقّب شدن حضرت علىّ بن موسى عليهما السّلام به «رضا»

ابو جعفر محمّد بن علىّ بن حسين بن موسى بن بابويه قمّى، فقيه، ساكن شهر رى، مؤلّف اين كتاب- كه خداوند او را بر طاعت و بندگى كمك فرمايد و بر توفيقاتش بيفزايد- گويد: (2) 1- از احمد بن محمّد بن ابى نصر بزنطىّ نقل شده است كه گفت: به امام جواد عليه السّلام عرض كردم: گروهى از مخالفين شما مى‏پندارند كه چون مأمون پدر شما را براى ولايت عهدى خود پسنديد و برگزيد، ايشان را «رضا «1»» ناميد.
                        عيون أخبار الرضا ع-ترجمه غفارى و مستفيد، ج‏1، ص: 25
حضرت جواد عليه السّلام فرمودند: به خدا دروغ مى‏گويند، خلاف مى‏گويند، بلكه خداوند- تبارك و تعالى- او را «رضا» ناميد، زيرا او براى خداوند- عزّ و جلّ- در آسمانش، و براى رسولش و ائمّه بعد از او عليهم السّلام در زمينش مرضيّ بود. بزنطى گويد: عرض كردم: آيا مگر ساير پدرانتان عليهم السّلام براى خدا و رسولش و أئمّه عليهم السّلام راضى نبودند؟ حضرت فرمود: چرا، عرض كردم: پس براى چه از اين ميان فقط پدرتان «رضا» ناميده شده است؟ فرمود: چون همان طور كه دوستان و طرفدارانش به ايشان رضايت داده و ايشان را پذيرفتند، مخالفين نيز ايشان را قبول كرده، به ايشان رضايت داده بودند، و اين حالت براى پدران و اجداد ايشان اتّفاق نيفتاد؛ و لذا، از بين آنان فقط ايشان «رضا» ناميده شده‏اند.
توضيح: «مراد آن است كه دولت وقت هم او را پذيرفت، و الّا فرقه ضالّه واقفه به او رضايت ندادند». (1) 2- از سليمان بن حفص مروزىّ روايت است كه: امام كاظم عليه السّلام‏
                        عيون أخبار الرضا ع-ترجمه غفارى و مستفيد، ج‏1، ص: 26
فرزندش علىّ عليهما السّلام را «رضا» مى‏ناميد و مثلا مى‏فرمود: «فرزندم «رضا» را صدا كنيد» و يا «به فرزندم «رضا» گفتم» و يا «فرزندم «رضا» به من گفت» و زمانى كه با حضرت «رضا» صحبت مى‏كردند، ايشان را با «ابا الحسن» خطاب مى‏فرمودند.

منبع:عیون اخبار الرضا    نرم افزار گنجینه روایات نور
پایگاه اینترنتی عصر ظهوردراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات
داستانهاي بيدار کننده،شگفتيهاي آفرينش،کمال ادين و....را بخواني(((((دهمچنين شما ميتوانيد با عضويت در اين سايت هم از امکانات استفاده کنيد وهم سايت يا وبلاگ مذهبي خود را در بخش ويلاگها يا سايتهای مذهبي قرار دهيد))))))

سزاى خيانت در امانت‏

 قطب راوندى مى‏گويد: ابو محمّد دعلجى از بزرگان شيعه بود. و احاديث را شنيده بود. و دو پسر داشت كه يكى در صراط مستقيم بود كه ابو الحسن نام داشت و مرده‏ها را غسل مى‏داد، و پسر ديگرش مانند جوانان بى‏بند و بار، كارهاى حرام انجام مى‏داد. و از ناحيه امام زمان- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف- به ابو محمّد حجّتى داده بودند تا از جانب آن حضرت، احتجاج نمايد. و در آن زمان، اين از عادت و رويّه شيعه بود. او هم مقدارى از آن را به پسر فاسدش داد و به حج رفت.هنگامى كه از حجّ برگشت، حكايت كرد كه در جايى ايستاده بوده كه ناگهان جوان زيبا رو و گندمگونى را پهلوى خود ديده كه رفتار خوبى داشت. و زياد به دعا و راز و نياز، اقبال داشت. وقتى كه كوچ مردم نزديك شد، به من متوجه گشت و گفت: اى شيخ! حيا نمى‏كنى؟گفتم: از چه چيزى مولاى من؟  گفت: از جانب كسى كه خود مى‏دانى به تو حجّت مى‏دهند و تو مقدارى از آن را به شخص فاسق و شراب خوار مى‏دهى. نزديك است كه اين، چشم تو را نابينا كند. (و به چشم من اشاره كرد) و من از آن وقت تا به حال، در وحشت هستم. (1) قطب راوندى مى‏گويد: وقتى كه شيخ مفيد اين را شنيد، گفت: بعد از چهل روز از آن قضيه، به آن چشمى كه اشاره كرده بود، دملى پيدا شد و چشمش نابينا گرديد «1».

منبع :جلوه‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام، نرم افزار گنجینه دوایات نور

پایگاه اینترنتی عصر ظهوردراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات
داستانهاي بيدار کننده،شگفتيهاي آفرينش،کمال ادين و....را بخواني(((((دهمچنين شما ميتوانيد با عضويت در اين سايت هم از امکانات استفاده کنيد وهم سايت يا وبلاگ مذهبي خود را در بخش ويلاگها يا سايتهای مذهبي قرار دهيد))))))

معجزه امام زمان عج(نصب کننده حجرالاسود)

 ابو القاسم جعفر بن محمّد مى‏گويد: در سال 339 هجرى، به قصد حجّ، بيرون آمدم و به بغداد رسيدم. و اين همان سالى بود كه قرمطى‏ها «حجر الاسود» را به جايش برگردانده بودند. و من قصد داشتم كسى را كه حجر الاسود را در جايش نصب مى‏كند، ببينم؛ چون در كتابها خوانده بودم كه فقط امام هر عصرى، مى‏تواند آن را در جايش بگذارد. چنانچه در زمان حجّاج بن يوسف، امام زين العابدين- عليه السّلام- آن را در جاى خود گذارد و استقرار پيدا كرد. (1) ولى در بغداد، سخت مريض شدم و نتوانستم بروم. و از آن مرض براى خودم ترسيدم. و شخصى معروف به ابن هشام را نايب گرفتم و نامه مهردارى هم به او دادم. و در آن نامه از آن حضرت، از مدت عمرم پرسيده بودم و اينكه آيا اين مرض، مرض مرگ من است يا نه؟
به او گفتم كه: تمام هم و غم من اين است كه تو اين نامه را به گذارنده حجر الاسود بر جاى خود، برسانى و جوابش را بگيرى. و بخاطر همين تو را مى‏فرستم.شخصى كه معروف به ابن هشام بود، مى‏گويد: هنگامى كه به مكّه رسيدم، تصميم گرفته شد كه حجر الاسود را نصب كنند. و من به خادمان كعبه پول دادم تا در جايى كه امكان دارد گزارنده حجر الاسود را در جاى خود، ببينم، بايستم. چند نفر از خادمان نيز اطراف من ايستادند و از ازدحام جمعيت، جلوگيرى كردند. من مى‏ديدم كه هر كس مى‏رفت تا آن را در جايش نصب كند، حجر الاسود مى‏لرزيد و نمى‏ايستاد. تا اينكه جوانى زيبا روى و گندمگون آمد و حجر الاسود را گرفت و در جايش گزارد. و سنگ ايستاد. مثل اينكه اصلا از جاى خود، برداشته نشده است.در اين هنگام غريو شادى از مردم برخاست. و آن جوان به سوى درب رفت و من دنبال او رفتم و چشمم را از او بر نمى‏داشتم. و مردم را اين طرف و آن طرف مى‏زدم. و مردم خيال مى‏كردند عقل من عيب پيدا كرده و به من مى‏خنديدند. تا اينكه از مردم جدا شد. و با حالت تأنّى و به آرامى راه مى‏رفت ولى من به او نمى‏رسيدم. تا به جايى رسيد كه جز من كسى ديگر او را نمى‏ديد. ايستاد و متوجه من شد و فرمود: آنچه با خود دارى بياور. پس نامه را به او دادم. بدون اينكه به نامه‏ نگاه كند فرمود: «به او بگو: از اين مرض خوفى براى تو نيست. و آن چيزى كه از او فرارى نيست، بعد از سى سال مى‏باشد».
راوى مى‏گويد: چنان دهشتى به من حاكم شده بود كه نمى‏توانستم هيچ گونه حركتى بكنم. تا اينكه مرا ترك كرد و رفت.ابو القاسم، اين جمله را فهميد. و هنگامى كه سال 369 هجرى رسيد، مريض شد و كارهايش را جور كرد و به فكر تجهيز و قبر خود افتاد. و وصيّت خود را نوشت.و در اين مورد، زياد كوشش مى‏كرد.به او گفتند: از چه مى‏ترسى؟ اميدواريم كه خدا سلامتى را به تو مرحمت فرمايد. پس براى تو خوفى نيست.بو القاسم گفت: اين همان سالى است كه مرا از آن ترسانده‏اند. و در همان مرض هم مرد

منبع :جلوه‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام، نرم افزار گنجینه دوایات نور

پایگاه اینترنتی عصر ظهوردراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات
داستانهاي بيدار کننده،شگفتيهاي آفرينش،کمال ادين و....را بخوانيدهمچنين شما ميتوانيد با عضويت در اين سايت هم از امکانات استفاده کنيد وهم سايت يا وبلاگ مذهبي خود را در بخش ويلاگها يا سايتهای مذهبي قرار دهيد

معجزه امام زمان عج(حلّ اختلاف ابو غالب با همسرش‏)

 ابو غالب زرارى روايت مى‏كند كه: در كوفه با زنى از طايفه «بنى هلال»- كه لباس خزّ

 

مى‏فروختند- ازدواج كردم. و خيلى به او محبت پيدا نمودم.

روزى ميان ما مرافعه‏اى رخ داد و من خشمگين شدم. و اين خشم من منجر شد كه

او از خانه برود. چون او در طايفه خود داراى مكنتى بود، ديگر برنگشت. و من از اين

مسأله خيلى ناراحت شدم. لذا آماده گشتم تا به مسافرت بروم. با پيرمردى از

نزديكان آن زن به سوى بغداد روانه شديم. و در آنجا كارهايمان را انجام داديم. و به

خانه ابو القاسم بن روح- كه خود را از خليفه مخفى نموده بود- رفتيم. و سلام كرديم.

ابو القاسم، مقابل من كاغذى نهاد و گفت: اگر حاجتى دارى در اينجا اسمت را

بنويس. من نيز اسم خود و اسم پدرم را نوشتم. كمى نشستيم و بعد، از او

خداحافظى كرديم. و به سوى سامرّا روانه شديم. و آنجا هم زيارت كرديم و برگشتيم.

و به خانه ابو القاسم آمديم. او آن نامه را بيرون آورد و آن را با نوشته‏هاى‏ ديگر پيچيده

بود تا اينكه به اسم من رسيد. و به من داد. ديدم با خط روشن در آن نوشته شده

است:
«اما زرارى، در حال زن و شوهر، پس خدا به زودى ميان شما صلح برقرار خواهد

ساخت» و هنگامى كه نام خود را روى نامه نوشتم، مى‏خواستم كه از آن حضرت

بخواهم تا دعا كند بين ما صلح برقرار شود، ولى يادم رفت. و فقط نام خويش را

نوشتم. و جواب همان گونه آمد كه در خاطرم گذشته بود، اما نگفته بودم.

بعد از آن از شيخ ابو القاسم خداحافظى كرديم و از بغداد به كوفه آمديم. روز آمدنم يا

فرداى آن روز، برادران همسرم آمدند و به من سلام كردند و از من معذرت خواستند.

و همسرم با بهترين وجه به خانه‏ام برگشت. و ديگر ميان من و او اختلافى پديد نيامد.

و بدون اجازه من از منزل بيرون نرفت تا اينكه از دنيا رفت‏

 


 

منبع :جلوه‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام، ص: 365 نرم افزار گنجینه دوایات نور

پایگاه اینترنتی عصر ظهوردراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات
داستانهاي بيدار کننده،شگفتيهاي آفرينش،کمال ادين و....را بخوانيدهمچنين شما ميتوانيد با عضويت در اين سايت هم از امکانات استفاده کنيد وهم سايت يا وبلاگ مذهبي خود را در بخش ويلاگها يا سايتاهي مذهبي قرار دهيد

معجزه امام رضا (ع)

ابراهيم بن موسى- كه در مسجد امام رضا در خراسان امامت مى‏كرد- مى‏گويد: از

 امام رضا- عليه السّلام- با اصرار زياد پول خواستم. حضرت براى بدرقه عدّه‏اى از

 طالبيين «2» بيرون آمد. در اين هنگام وقت نماز فرا رسيد و حضرت، به سوى

 قصرى كه در آنجا بود، روانه شد و در زير درختى نزديك آن قصر نشست. و من هم با

 او بودم و غير از ما كسى نبود. امام رو به من كرد و فرمود: اذان بگو.

پس گفتم: اجازه مى‏دهيد همراهان ما نيز بيايند؟

فرمود: خدا تو را بيامرزد. نماز اوّل وقت را بدون عذر تأخير نينداز. و اوّل وقت نماز را بپا

 دار. برخاستم، اذان گفتم و نماز خوانديم.

عرض كردم: يا بن رسول اللَّه! مدتى از آن وعده‏اى كه به من فرموده بوديد، گذشته

است و من نيازمندم و شما كارتان زياد مى‏باشد و من موفق نمى‏شوم تا هميشه

خدمت شما برسم.

راوى مى‏گويد: امام- عليه السّلام- با تازيانه‏اش محكم بر زمين كوبيد و دستشان را

به جاى ضربه، كشيده و شمشى از طلا بيرون آورد و به من داد و فرمود:

اين را بگير و خداوند به واسطه آن به تو بركت دهد و از آن بهره‏مند شوى. و آنچه را

كه ديدى، پوشيده‏دار و به كسى نگو.

ابراهيم بن موسى مى‏گويد: اين مال، آنقدر بركت پيدا كرد تا اينكه در خراسان ملكى

را به قيمت هفتاد هزار دينار خريدم، پس در ميان امثال خودم، غنى‏ترين و

ثروتمندترين مردم آن ديار شدم‏

منبع:کتابجلوه‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام، ص: 268
نرم افزار گنجینه روایات نور
پایگاه اینترنتی عصر ظهوردراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات

شگفتيهاى ولادت امام رضا (ع)

على بن ميثم از پدرش نقل مى‏كند كه مادر امام رضا- عليه السّلام- «نجمه» گفت: وقتى كه به فرزندم رضا- عليه السّلام- حامله شدم، سنگينى حمل را احساس نمى‏كردم و در خواب از درون شكمم ذكر، تسبيح، تهليل و تحميد مى‏شنيدم. در آن هنگام وحشت مى‏كردم و وقتى بيدار مى‏شدم چيزى نمى‏شنيدم، وقتى كه وضع حمل نمودم، دستش را روى زمين قرار داد و سرش را بالا گرفت. و لبانش را حركت داد و سخن مى‏گفت
( 1) بحار: 49/ 9، حديث 14 /و جلوه های اعجاز معصومین (ع)نرم افزار گنجینه روایات نور

پایگاه اینترنتی عصر ظهور دراين سايت شما ميتوانيد مطالب مختلف از قبيل :عقائد ،مهدويت،تزکيه نفس،زندگينامه بزرگان،احکام،جلوه هاي اعجاز ائمه ،حکمت ناب(سخن بزرگان)،بانک سوالات

 

معجزات امام محمّد تقى (ع)(شفای چشم)

محمّد بن ميمون مى‏گويد: پيش از اينكه امام رضا- عليه السّلام- به خراسان برود، در مكه با او بودم و به آن حضرت عرض كردم: مى‏خواهم به مدينه بروم، توسط من نامه‏اى به ابو جعفر- عليه السّلام- بفرست. حضرت لبخندى زد و نامه را نوشت. و من به مدينه آمدم. در آن هنگام چشمان من، بينايى خود را از دست داده بودند.
وقتى كه در مدينه، خدمت حضرت جواد- عليه السّلام- رسيدم، خادم، او را از گهواره برداشت و به سوى من آورد. من نامه را به او دادم. حضرت هم به موفق خادم، فرمود تا نامه را بگشايد و مقابل او قرار دهد، خادم دستور وى را اجرا كرد.
امام جواد نگاهى به نامه انداخت و آنگاه فرمود: اى محمّد! چشمانت چگونه هستند؟
گفتم: يا بن رسول اللَّه! چشمانم به مرضى گرفتار شدند و همان طور كه مى‏بينيد، بينايى آن از بين رفت.
فرمود: نزديك بيا. نزديك رفتم. آن حضرت دست مبارك خويش را دراز كرد و به چشمانم كشيد. نور آنها برگشت و مانند صحيحترين موقع خود گرديد. پس‏
  دست و پاى حضرت را بوسيدم و برگشتم، در حالى كه بينا بودم‏

جلوه‏هاى اعجاز معصومين عليهم السلام، ص: 300
نرم افزار گنجینه روایات نور
                                 سایت عصر ظهور

امام صادق(ع)

در امالى شيخ طوسى آمده- عبد اللَّه بن سليمان تميمى گفت پس از كشته شدن محمّد و ابراهيم فرزندان عبد اللَّه بن حسن منصور فرماندارى بمدينه بنام شيبة بن عفان فرستاد روز

 

جمعه اول فرمانداريش بمسجد پيامبر رفت و بر فراز منبر شد و حمد و ستايش خدا را كرد سپس گفت على بن ابى طالب اختلاف بين مردم انداخت و با مؤمنين بجنگ پرداخت خواست خلافت را بگيرد صاحبان خلافت مانع او شدند خدا نيز اين مقام را بر او حرام نمود، با عقده خلافت از دنيا رفت اين فرزندانش در فتنه انگيزى از او پيروى ميكنند و ادعاى مقامى كه شايسته آن نيستند مى‏نمايند، هر كدام در يك گوشه زمين در خون آغشته شده كشته ميشوند.

اين سخن بر مردم گران آمد ولى هيچ كدام نتوانستند حرفى بزنند مردى از جاى حركت كرد كه لباسى همدانى و گرم در تن داشت.

گفت ما نيز خدا را ستايش نموده درود بر پيامبر خاتم و جميع انبياء و مرسلين ميفرستيم آنچه نسبت خوب بما دادى شايسته آن هستيم ولى نسبت‏هاى ناروا شايسته تو و كسى است كه ترا باين منصب گمارده است. متوجه باش درست دقت كن تو كه بر مركب ديگرى سوارشده‏اى و نان ديگرى را ميخورى سر افكنده و شرمسارى شايسته تو است.

آنگاه رو بمردم كرده گفت ميدانيد سبك ترين اعمال در ترازوى قيامت مربوط بچه شخصى است و چه كسى از همه بيشتر زيان ميكند. كسى كه آخرت خود را بدنياى ديگرى بفروشد. آن شخص همين مرد فاسق است، مردم چيزى نگفتند. فرماندار از مسجد خارج شد و هيچ پاسخى نداد.

پرسيدم اين مرد كه بود گفتند جعفر بن محمّد بن على بن حسين بن على بن ابى طالب صلوات اللَّه عليهم


 منبع:زندگانى حضرت امام جعفر صادق عليه السلام، ص: 140

پایگاه اینترنتی عصر ظهورwww.asrezohor.com

مژده ظهور از قول آیت الله بهجت

دوستان ببخشید که زیاده اما بخوانید که چقدر زیباست وبشنوید واین روسیاه را هم دعا کنید

دعا کنید آقا بیاد

مَتَى نَصْرُ اللَّهِ؟ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِیبٌ(1)

آخر الزمان

آیا ظهور نزدیک است؟

 

چه خوشست بوی عشق از نفس نیازمندان         دل از انتظار خونین دهن از امید خندان

بنا بر نص صریح قرآن کریم، هنگامی که حضرت موسی(علیه السلام) بر آن شد که برای ملاقات و مناجات با پروردگار خویش آهنگ کوه طور نماید، قوم خویش(بنی اسراییل ) را فراخواند و آنان را وعده کرد که تا پایان سی روز آینده به سوی ایشان باز خواهد گشت و آنگاه که خداوند متعال ده روز دیگر بر آن سی روز افزود عده ای از بنی اسرائیل گفتند موسی (علیه السلام) خلف وعده کرده و این مسأله زمینه ساز فتنه سامری و گوساله پرستی قوم یهود گردید. (الأعراف/142)

با توجه به پیامها و عبرتهای موجود در آیه یاد شده باید گفت یکی از آفتها و آسیبهایی که می تواند به منزله یک تهدید برای نهضت انسان ساز و امید آفرین مهدویت به شمار رود مسأله "توقیت" یا تعیین وقت واقعه ظهور است.

 

به فراست می توان دریافت که مسأله "توقیت" اساسا بر خلاف فلسفه و مفهوم واقعی انتظار فرج است و ای بسا منتظران را سرخورده، دلسرد و ناامید سازد و یا اینکه در اصل اعتقاد ایشان به پدیده ظهور خدشه وارد آورد. چه آنکه وقتی گفته می شود ظهور در فلان زمان مشخص حتما واقع خواهد شد ولی در زمان وعده شده ظهور تحقق نپذیرد آنگاه فرد منتظر افزون بر اینکه ممکن است ایمان خویش را نسبت به اصل ظهور منجی از دست دهد سرشکسته، مأیوس و ناامید نیز خواهد شد. از سوی دیگر چنانچه گفته شود ظهور تا فلان زمان خاص به وقوع نخواهد پیوست آنگاه فرد منتظر به خیال اینکه هنوز تا زمان ظهور فرصت کافی در اختیار دارد تلاش خویش را برای دستیابی به آمادگی لازم برای واقعه ظهور فروخواهد گذاشت.

 این روزها در برخی از محافل دینی به نقل از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بهجت، (دامت برکاته) گفته می شود که ایشان در قبال سوالی مبنی بر بشارتهایی درباره ظهور فرموده اند که ظهور نزدیک است؛ آنقدر نزدیک که حتی افراد سالخورده نیز می توانند به درک واقعه ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) امیدوار باشند.

بدینسان می توان گفت کارکرد حقیقی انتظار در عصر غیبت در گرو عدم تعیین وقت خاص برای واقعه ظهور می باشد.

از همین روست که در کثیری از روایات منقول از اهل بیت علیهم السلام، ادعای تعیین وقت ظهور برابر با "کذب" خوانده شده و شیعیان مأمور به تکذیب این مدعیان گردیده اند. چنانکه در توقیع مبارک امام زمان علیه السلام به "اسحاق بن یعقوب" آمده است:

 "... و اما ظهور الفرج فإنه إلی الله تعالی ذکره و کذب الوقّاتون"(3)

 (و اما آشکار شدن فرج وابسته به اراده حق تعالی است و وقت گزاران دروغزنانی بیش نیستند)

البته نهی از "توقیت" نباید منجر به این شود که شیعیان و منتظران، امر ظهور را پدیده ای دور از دسترس و مستقل از اراده خویش،که در آینده ای محتمل و نامعلوم به وقوع خواهد پیوست، بیانگارند. بلکه  باید با حفظ روحیه نشاط و امید، همواره ظهور را در چند قدمی خویش ببینند و این همان چیزی است که در برخی مجامع روایی و پاره ای از متون دینی بدان تصریح شده است چنانکه در دعای "عهد" آمده است:

"... اللهم اكشف هذه الغمة عن هذه الامة بحضوره و عجل لنا ظهوره انهم یرونه بعیدا و نریه قریبا"(4)

(پروردگارا! با حضور ولی و دوست خود اندوه را از دلهای این امت بزدای ودر ظهور وی شتاب کن (هرچند) دیگران ظهور حضرتش را دور می انگارند و لی ما آن را نزدیک می بینیم)

 

بنا بر آنچه گذشت گفتنی است این روزها در برخی از محافل دینی به نقل از مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی بهجت، (دامت برکاته) گفته می شود که ایشان در قبال سوالی مبنی بر بشارتهایی درباره ظهور فرموده اند که ظهور نزدیک است؛ آنقدر نزدیک که حتی افراد سالخورده نیز می توانند به درک واقعه ظهور حضرت حجت(عجل الله تعالی فرجه) امیدوار باشند. (این نقل قول را از زبان آیت الله ناصری از اینجا دریافت کنید).

راقم این سطور از یک سو در امین و ثقه بودن این علمای فرزانه ذره ای تردید ندارد. از سویی دیگر ظاهر این سخن ممکن است با پاره ای از احادیث منقول از اهل بیت علیهم السلام(روایتهایی که با عنوان "توقیت" شهرت یافته‌اند(5)) سازگار نیفتد بنابراین دیدگاه معقول و روی آورد منطقی در قبال مساله یاد شده چیست؟

 

به عقیده ما نمی توان و نباید از سر شتابزدگی و با اخذ موضع عجولانه، شأن و منزلت برخی از سرمایه ها و ذخیره های علمی و معنوی این کشور را زیر سوال برده آنها را در عداد وقت گزاران امر ظهور و مصادیقی برای این گونه روایتها به شمار آورد بلکه می بایست آنجا که سخنی چنین تامل برانگیز( آنهم به نقل از عالمی فرهیخته و دانشمند که خود بیش و پیش از ما بر اینگونه روایات اطلاع و اشراف کامل دارد) مطرح می شود تمام سعی و دقت خویش را در فهم صحیح مراد و مقصود گوینده به کار بندیم.

به فراست می توان دریافت که مسأله "توقیت" اساسا بر خلاف فلسفه و مفهوم واقعی انتظار فرج است و ای بسا منتظران را سرخورده، دلسرد و ناامید سازد و یا اینکه در اصل اعتقاد ایشان به پدیده ظهور خدشه وارد آورد.

و اما رهیافت معقول و پاسخ به سوال مزبور در گرو تقدیم چند مقدمه است:

یکم:

 همانگونه که غیبت بر دو گونه است: غبیت صغری و غیبت کبری؛ ظهور نیز بر دو گونه است: ظهور اصغر و ظهور اکبر.

منظور از ظهور اکبر همان فرج حقیقی و تحقق حکومت عدالت محور آخرین حجت خدا در دوران آخر الزمان است اما مراد از ظهور اصغر، تحقق پاره ای از نشانه های آخر الزمان نظیر رویدادهای اجتماعی همانند قیامها و جنگها، وبرخی حوادث طبیعی همچون زلزله، سیلابها، خسوف و کسوف غیر عادی، و نیز برخی نشانه های خاص می باشد که در برخی کتب مانند کتاب"عصر ظهور" تألیف عالم فرزانه آیت الله کوران به تفصیل تبیین و بررسی شده است.

دوم:

وقوع برخی از نشانه های یاد شده حتمی است بدین معنا که تا این نشانه ها تحقق نپذیرد ظهور واقع نخواهد شد. برخی نشانه ها نیز محتمل الوقوعند.

سوم:

هر یک از نشانه های یاد شده به تنهایی در حکم معدّات (6) و به منزله علت ناقصه (7) برای تحقق ظهور اکبر انگاشته می شوند اما اراده و فعل انسانها به عنوان جزء اخیر علت تامه (8)در تحقق ظهور اکبر نقشی سرنوشت ساز و تعیین کننده دارد لذا در شماری از روایات، یکی از وظایف خطیر منتظران در عصر غیبت دعا و استغاثه به محضر ربوبی به منظور تعجیل در امر فرج معرفی شده است؛ و حضرت حجت علیه السلام خود راز گشایش این مسأله را به ما آموخته اند آنجا که درتوقیع صادر شده از ناحیه حضرتش می فرمایند:

"... و اکثرو الدعا لتعجیل الفرج فإن ذلک فرجکم" (9)

(... تا می توانید برای تعجیل در فرج دعا کنید چرا که فرج شما همان است.)

 

نتیجه گیری:

قدر مسلم پاره ای از نشانه های ظهور در عصر حاضر تحقق یافته است. ظهور این نشانه ها(ظهور اصغر) نوید بخش قریب الوقوع بودن ظهور اکبر است لکن اراده و فعل آدمیان می تواند در کنار سایر اسباب، موجب تسریع و یا تاخیر آن گردد.

 

پایان بخش نوشتار حاضر تذکار این نکته است که:

توقیت یاد شده از ناحیه علمای اعلام آن توقیت معهود در روایات نیست چرا که آن توقیت، تعیین زمان خاص الخاص و وقت دقیق برای امر ظهور است و این نحوه توقیت از کلام این بزرگان استنباط نمی شود.

 

                                                                                                                                         شکوری 

                                                                                                           سایت تبیان


پی نوشت ها:

1- بقره/214

2- با استفاده از مقاله"زمزمه های ظهور" نوشته شفیعی سروستانی

3- صدوق، محمدبن على بن الحسین، كمال‌‌الدین و تمام‌‌النعمة، ج‌‌2، ص‌‌483، ح‌‌4; طوسى، محمد بن الحسن، همان، ص‌‌176.

4- مفاتیح الجنان، دعای عهد

5- منظور روایتهایی است که مفاد کلی آنها این است که هر کس برای امر ظهور حضرت حجت عج الله تعالی فرجه الشریف وقتی تعیین کند دروغزنی بیش نیست از جمله : حضرت مهدی حجت بن الحسن (ع) به سفیر خود نوشتند: خدایت ارشاد کناد و ثابت دارد و نگهداریت فرماید: سئوال از منکرانی که از خاندان وپسرعموهای من می باشند کرده بودی بدانکه میان خدای عزوجل و میان کسی قرابتی نیست و هر کس مرا انکار کند از من نیست و راه او راه پسر نوح (ع) خواهد بود و اما راه عمویم جعفر و فرزندش راه برادران یوسف (ع) است و اما مالهای شما را ما نمی پذیریم مگر برای آنکه پاک شوید و هر که خواهد برساند و هر که خواهد ببرد و قطع کند و آنچه خدا به ما داده بهتر از آن چیزی است که به شما داده و اما ظهور فرج آن امرش با خدا است و وقت گذاران دروغ می گویند. (بحار ج 53 ص 3، یوم الخلاص ص 204). و یا روایت های دیگری چون:""کذب الوقاتون، انا اهل بیت لانوقت " و " کذب الوقاتون، کذب الوقاتون، کذب الوقاتون " در جای دیگری فرموده اند:خداوند  اراده کرده است که با وقت تعیین کنندگان، مخالفت ورزد: " والی اللهِ اَن یخالفَ وقتَ الموقّتین"  (اصول کافی جلد 1 صفحه 368 )  

6- اموری که زمینه ساز ظهور پدیده ای خاص می باشند.

7- در اصطلاح اهل فلسفه علت ناقصه، به شیء مؤثر در پیدایش معلول اطلاق می شود به عنوان مثال در پیدایش یک نهال مجموعه ای از عوامل با یکدیگر همکاری می کنند نظیر آب، خاک، نور خورشید، کود، باغبان و... هر یک از این عوامل به تنهایی در حکم علت ناقصه(علت تأثیر گذار) برای پیدایش معلول(نهال) به شمار می روند.

8-   اگر تحقق یک شیء مشروط به شرایطی چند باشد؛ در صورت تحقق مجموع آن شرایط اصطلاحا گفته می شود که علت "تامه" شد ه است و در این صورت پیدایش معلول ضروری و اجتناب ناپذیر خواهد بود. حکیمان بر این باورند که اراده در افعال آدمیان آخرین شرط ظهور فعل(جزء اخیر علت تامه) به شمار می رود. 

9-  مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج‌‌53، ص‌‌177.

سایت تبیان      ‏پایگاه اینترنتی عصر ظهورwww.asrezohor.com

مسیحا

مسیحا

مسیحا
دیریست كه ما منتظر روى تو هستیم
ما بند نجابت به تن اسم تو بستیم
 دیریست كه دلداده ما خانه نشین است
جاى قدمش بوسه به صد چاك زمین است
پلك دلم امشب به نبودت پر درد است
این فصل كبود از غم هجران تو سرد است
اى ساقى دلهاى جهان مست نگاهت
این ماه فرومانده زچشمان سیاهت
دیریست كه ما منتظر و خانه بدوشیم
 وقتى كه قمر نیست همه تار و خموشیم
اى صاحب این ثانیه ها پس تو كجایى
فهمیده ام این جمعه گذشت و نمى آیى
دیریست كه در جمعه همه مست غروبیم
از ناله پریم و غزل سنگ و رسوبیم
اى نام تو شیرین به لبان و دل سارا
كى وصف جمال تو بگفته است مسیحا
سارا رمضان زاده
www.tebyan.net

معجزه خاتم اوصیاء

در کتاب جلوه های اعجاز معصومین به نقل از کتاب بحار۵۲/۳۰حدیث 25می آورد:
ابو نصر خادم مى‏گويد: بر امام زمان- عجّل اللَّه تعالى فرجه الشريف- وارد شدم در حالى كه وى در گهواره بود. به من فرمود: براى من صندل قرمز بياور. پس من هم آوردم. آنگاه فرمود: آيا مرا مى‏شناسى؟
گفتم: آرى، تو سرور و فرزند سرورم هستى.
فرمود: من از اين سؤال نكردم.
گفتم: پس برايم بيان كن.
فرمود: من خاتم اوصيا هستم و خداوند توسط من بلا را از اهلم و شيعيانم دفع خواهد كرد