بسم الله الرحمن الرحيم
اَلْحَمْدُ
لِلّه وَالصَّلوهُ وَالسَّلامُ عَلي رَسُولِ الله وَ عَلي الِهِ الِ الله
لا سيِّما عَليََ بَقيَّةُ الله رُوحي وَ اَرْواحُ الْعالَمينَ
لِتُرابِ مَقْدَمِهِ الْفَدا وَ لَعْنَةُ الدّائِمَةُ عَليََ اَعْدائِهِمْ
اَجْمَعينْ مِنَ اْلانِ اِلي قيامِ يَوْمِ الدّيْن.
متأسفانه
درباره خداي با اين عظمت كه همه چيز ما است و در همه امور معنوي و مادي ما
وجود دارد و ظاهرترين چيزها است وبه خاطر غفلتهايي كه داريم، ديرتر متوجه
حقايق واضحي كه عرض مي كنم مي شويم
﴿ معناي غيب و شهود پروردگار ﴾
خدايتعالي داراي علم غيب است. عرب به پنهان غيب مي گويد هرچيزي كه پنهان است غيب است. در اول سوره بقره مي خوانيم:
« ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدًي لِلْمُتَقينَ اَلَّذينَ يُؤمِنُونَ بِالْغَيْبِ» [بقره ۳-2۲ ]
ايمان
به غيب يعني ايمان به چيزي كه پنهان است حالا يا از نظر ديد ظاهري مان
پنهان است و يا از نظر عقل و فكرمان پنهان است. ما در آيات قرآن ودر
دعاها زياد به اين جمله برحورد مي كنيم كه خدا را «عالِم الغيب والشهاده» معرفي
مي كنند. (خوب دقّت كنيد) خدايتعالي هم عالِم به پنهاني است و هم عالِم به
شهود است. شهود به معناي چيزي است كه مشهود است و ديده مي شود و يا آنكه
از نظر علمي انسان يا هر موجود ديگري آن را مي تواند درك كند. ما در
نمازها در اذان واقامه مي گوييم: «اَشْهَدُ اَنْ لااِلهَ اِلا اَلله» شهادت
مي دهيم ، شاهديم، مي بينيم كه خدايي جز خداي يكتا نيست. اين ديدن و اين
شهادت به معناي اينكه با چشم يا با حواس ديگر مشاهده مي كنيم نيست، بلكه
به معناي اين است كه با عقلمان، با فكرمان و با آيات الهي مشاهده مي كنيم
كه خدا يكي است. آنطوري كه در جلسات گذشته عرض كردم، هماهنگي خلقت ما را
به اين معنا مي رساند كه شهادت بدهيم خدايتعالي يكي است. يا مي گوييم:«وَ اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُ الله» اين
شهادت، اين ديدن باز از نظر ظاهر نيست. از نظر فكري و عقلي وقتي كه ما به
قرآن كريم مي رسيم آن همه اعجاز را در قرآن شريف مي بينيم و مي دانيم كه
پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله آن
كتاب عظيم را از جانب پروردگار آورده است، شاهديم مي بينيم كه او فرستاده
خدا است و چون در هيچ كجاي قرآن دخالت نكرده است و آنچه به او وحي شده
داده است مي فهميم كه او بنده خدا است. شهادت مي دهيم كه پيغمبراكرم صلي
الله عليه و اله هم عبد او است و هم رسول او است. اين معني شهادت در تشهد
يا شهادت هايي است كه در اذان و اقامه مي گوييم.
هر
چه مشهود ما است بر همان شاهديم. الان اگر در اين مجلس اتّفاقي بيفتد شما
از اين مجلس خارج شويد به شما مي گويند شما شاهد بوديد و ديديد كه چه
جرياني آنجا اتّفاق افتاد اما اگر خارج از اين مجلس يا اتاق باشيد مي
گوييد من شاهد نبودم. شاهدين و آنهايي كه شاهدند بايد دقيقاً مسئله را
ديده باشند و دقّت كرده باشند. لذا در اذان و اقامه و تشهد مي گوييم «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلا اَلله» و يا مي گوييم «اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ الله». اين معناي شهود است.
خدايتعالي
هر چه را كه خلق كرده است برآن عالِم است و شاهد است و اين علمش علم شهود
است هيچ چيز از پروردگار غايب نيست هيچ چيز بر پروردگار پنهان نيست. اين
را بايد بدانيم و همه مان هم معتقديم.
﴿ عالم به غيب براي پروردگار يعني چه؟ ﴾
اما
عالم به غيب درباره پروردگار متعال، آيا منظور غيبي است كه براي ما غايب
است؟ كه اين معنا ندارد آن چيزي منظور باشد، كه براي ديگري غايب باشد و
براي من مشهود. يك مثال مي زنم چون بايد اين مطالب را با مثال روشن كرد من
وقتي اين طرف ديوار هستم عالم به جمعي هستم كه اين طرف ديوار هستند و علم
به شهود دارم اما اگر پشت اين ديوار جمعيتي بود آنها براي من پنهانند و
براي آن كسي كه آن طرف ديوار هست آن طرف برايش مشهود است و اين طرف برايش
غيب است. حالا اگر يك كسي روي ديوار نشسته بود و هر دو طرف را مي ديد او
هر دو طرف برايش مشهود است، نمي شود به آنكه بالاي ديوار نشسته، بگوييم
بالنسبه به اين طرفي آن طرف برايش غيب است و اين عالم برآن غيب است. و او
عالِم بر غيب و شهود است و اين غلط است. آنكه بالاي ديوار نشسته هر دو طرف
برايش شهود است و آن كسي كه اين طرف ديوار هست آن طرف ديوار برايش غيب است
و اين طرف برايش مشهود است و آن كسي كه آن طرف ديوار هست آن طرف برايش
مشهود و اين طرف برايش غيب است.
اگر
گفتيم خدايتعالي عالم به غيب است بالنسبه به ما كه بعضي چيزها براي مان
غيب است يعني براي ما خيلي چيزها غيب است. الان تمام دنيا و بلكه كهكشانها
همه براي ما غيب است فقط اين اتاق است كه براي ما مشهود است. خدا بالنسبه
به ما عالِم به غيب باشد مثل همين است كه بگوييم آنكه روي ديوار نشسته
عالِم به غيب است نسبت به كسي كه اين طرف ديوار است و اين غلط است.
اينكه
ما مي گوييم خدا عالِم به غيب و شهود است، يك غيبي بايد براي خدا منظور
كنيم، تصوّر كنيم بعد بگوييم خدا عالِم به غيب است. دقّت كنيد: اول بايد
يك چيزي كه براي خدا پنهان باشد را تصوّر كنيم بعد بگوييم «عالِم الغيب
والشهاده» كه او عالِم برآن پنهاني است. براي خدا هيچ چيز تصوّر ندارد كه
پنهان باشد مگر آن چيزهايي كه خلقت نشده است. نيست كه بر آنها احاطه علمي
داشته باشد نيست كه مشهودش باشد. اما آنچه را تا ابد خلق مي كند و هنوز
خلق نكرده است همه اينها از نظر وجودي پنهان ولي پروردگار بر آنها احاطه
علمي دارد.
نمي
دانم مطلب برايتان خوب معلوم شد يا توضيح بدهم. ببينيد خدايتعالي بر هر
چيزي كه تا اين لحظه خلقت شده عالِم است به چه علمي؟ مشهودش است خلقت كرده
است. احاطه دارد و به همه چيز شاهد است. اما خيلي از چيزها مثلاً ورود شما
به بهشت، و ورود فلان مشرك به جهنّم، هنوز انجام نشده است. چون انجام نشده
است، نيست. چون نيست غيب است و چون غيب است هيچ كس اطلاع ندارد جز ذات
مقدس پروردگار. ولذا خدا عالِم الغيب است. پس تصوّر شد كه يك غيبي براي
خدا باشد ولي احاطه علمي به آنچه كه غيب است خدا داشته باشد.
﴿ علم پروردگار ذاتي و غير قابل تغيير و علم پيغمبر صلي الله عليه و اله و ائمه اطهار عليهم السلام معلومات است و قابل تغيير.﴾
بنابراين خدا عالِم الغيب والشهاده است. شما مي گويد پيغمبر اكرم صلي الله عليه و اله ، ائمه اطهار عليهم السلام ، در همين دعاي ندبه خوانديدكه: «وَ اَوْدَعْتَهُ عِلْمَ ما كانَ وَ ما يَكُونُ اِلَي اِنْقِضاءِ خَلْقِكَ»
خدايا تو به پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله علم ما كان، گذشته را و علم
آينده را تا انقضاء خلق به او دادي. پس پيغمبر هم عالم الغيب والشعاده است
روي اين معنايي كه كردم ائمه اطهار عليهم السلام هم
عالم الغيب و الشهاده هستند. ما هم نسبت به بهشت و جهنم مي توانيم بگوييم
عالم به غيب هستيم جون نيامده اند ولي علم داريم چون خدا گفته است.
بنابراين ما هم عالم الغيب والشهاده هستيم. در جواب عرض مي كنم كه علم
ائمه عليهم السلام علمي است كه خدايتعالي به آنها
تعليم داده است و تمام علم بي نهايتش را به آنها ياد نداده است. علم بي
نهايت معنا ندارد در مخلوق كه محدود است قرار بگيرد. خوب دقت كنيد و
اعتقاد را بدانيد. تمام علوم را به ائمه اطهار عليهم السلام و پيغمبراكرم
صلي الله عليه و اله تا انقضاء خلق فرموده است تا جايي كه اگر ميلياردها
سال ديگر بنا بشود بادي بيايد و يك ذره غباري را از اين محل بلند كند و به
جاي ديگر بيندازد امروز امام زمان تان مي داند. تا اين اندازه علم دارد
ولي خدا به آنها ياد داده است. تحت تعليم پروردگار بوده اند كه اينها
معلومات است نه اينكه علم ذاتي باشد و كسي به آنها تعليم نداده باشد.
علم
ذاتي تغيير ناپذير است كه ذات مقدس پروردگار دارد، فقط و فقط علم خداست كه
تغيير ناپذير است. علم مخلوق محال است كه مخلوق باشد و تغيير ناپذير
نباشد، كه اگر علم مخلوق تغيير ناپذير شد احاطه علمي پروردگار، شخصيت
پروردگار، عظمت پروردگار از بين مي رود. آمد و تمام چيزهايي كه تا ابد مي
خواهد انجام شود پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله دانست براي خدا چيزي باقي
نمي ماند. اگر مسئله بداء نباشد، (كه توضيح مي دهم) براي قدرت و عظمت و
فعاليت پروردگار چيزي باقي نمي ماند و دست خدا بسته مي شود،كه يهود و بعضي
فلاسفه غير يهود به اين معتقدند كه: تمام چيزها در گذشته ثابت و مسلم شده
و ديگر قابل تغيير نيست، پس خدا چه كاره هست؟ اينجا جوابي ندارند. يهود
اين حرف را مي گفتند، در قرآن هم آمده است كه:
« وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُاللهِ مَغْلُولَه » [مائده ۶]
يهود گفتند كه دست خدا بسته است. خدا كناري نشسته و كاري به اوضاع و احوال ندارد.
« غُلَّتْ اَيْديهِم وَ لُعِنُوا بِما قالوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ» [مائده ۶۴]
دست آنها بسته باد بر آنها لعنت باد، خدا مي فرمايد دست خدا باز است مشغول به كار است.
« فَعّالٌ لِما يُريدُ » [بروج ۱۶]
پس مي بينيد كه يك بخشي از علوم و آن هم مربوط به آنچه كه انجام نشده و خلق نشده در اختيار ذات مقدس پروردگار است.
يك مثالي برايتان بزنم كه ائمه عليهم السلام چگونه
با اينكه همه چيز را مي دانند ولي در عين حال از بداء اطّلاعي ندارند. و
آن اين است كه مثلاً شما ماشين تان را سوار شديد با سرعت صد كيلومتر داريد
حركت مي كنيد و جاده هم صاف و شما عالم هستيد كه سر ساعت به صد كيلومتري
مي رسيد. اين علم شما است. اما از حوادثي كه ممكن است يك قدرتمندي سر راه
شما قرار بدهد براي اينكه اختيار را بدست خودش نگه بدارد، نداريد. اينجا
اگر از شما بپرسند يك ساعت ديگر كجا هستيد؟ مي گوييد هرچه خدا بخواهد.
يعني از نظر اسباب معلوم است كه يك ساعت ديگر كجا هستم ماشين دارد مي رود
جاده هم صاف، ماشين هم سالم حتماً سر يك ساعت ديگر من سر صدكيلومتري هستم.
اما از حوادثي كه ممكن است يك قدرتمندي سر راه قرار بدهد اطّلاع نداريم.
﴿ معناي بداء من الله ﴾
يك مسئله اي هست كه هم در قرآن آمده و هم در روايات به آن زياد توجه شده است. در قرآن خدايتعالي مي فرمايد:
« يَمْحُوا اللهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْكِتابِ» [ رعد ۳۹]
خدا
محو مي كند خدا ثابت نگه مي دارد. همه اموري كه مي خواهد در آينده بشود،
يك چيزهايي كه مي خواهد در آينده بشود. مثلاً فردا صبح خورشيد سر ساعت ده
دقيقه به هفت بايد از افق بيرون بيايد. آيا اين حتمي است؟ مي گوييد اگر
خدا بخواهد. ميليونها سال اين كار تكرار شده است آنچنان اطمينان ما را جلب
كرده كه حساب ندارد اما آن كسي كه معتقد به خدا است نمي تواند بگويد اين
كار حتماً انجام مي شود، آمد و خدا نخواست و اراده نكرد. يكي دو سه مورد
هم اين كار را انجام داده است اگر ما مسلمانيم بايد اين را معتقد باشيم.
يكي ردّ شمس براي علي بن ابيطالب عليه السلام در جنگ نهروان و ديگري ردّ شمس براي علي بن ابيطالب عليه السلام وقتي
كه سر رسول اكرم صلي الله عليه و اله روي دامنش بود و يكي هم براي يوشع بن
نوح وصي حضرت موسي اين كار انجام شده است. براي آنقدرتمندي كه همه چيز در
اختيار اوست مي تواند اراده بكند يكي دو ساعت طلوع خورشيد را عقب بيندازد.
بدون مفسده ( حالا بعضي از منجمين مي گويند اينها مفسده دارد و نمي شود )
اين معناي بداء است. بداء نه بداء لِله، بداء مِنَ الله اينگونه بايد معنا
كرد. بداء لِله يعني ظاهر شد چيزي كه براي خدا پنهان بود. البته به يك
معناي خيلي دقيقي كه الان نمي شود بيان كرد بداء لِله هم درست است. ولي
بداء مِنَ الله.
پيغمبر
مي دانست الان بايد اين كار انجام شود، ولي نشد خدا نگذاشت انجام شود به
هر دليلي كه هست. جرياناتي هم در اين ارتباط هست. در اصول كافي هست كه
حضرت عيسي عليه السلام از كنار يك مجلسي عبور مي كرد در آن مجلس مشغول جشن
و سرور بودند. فرمود اينجا عروسي است فردا شب همين موقع اين مجلس تبديل به
عزا مي شود. حواريون هم به سخنان حضرت عيسي معتقد بودند، فردا شب آمدند
ديدند نه شب دوم جشن را مي گذرانند و هيچ مسئله اي هم پيش نيامده است.
حضرت عيسي مي دانست و درست هم فهميده بود كه فردا شب اينجا عزاداري است
اما از بدائي كه به مصلحتي پيش مي آمد اطلاع نداشت و آن مخصوص پروردگار
بود. لذا آمدند براي اينكه آبروي پيغمبر و سخنان پيغمبر از اعتبار نيفتد
آمدند وارد مجلس شدند رفتند كنار بستر عروس ديدند كه يك مار كبرايي
آنجاست. شايد حضرت عيسي از او پرسيد چرا اين عروس را نزدي؟ گفت اينها صدقه
داده اند و صدقه دفع بلا مي كند. شايد بگوييد چرا حضرت عيسي از صدقه دادن او اطلاعي نداشت؟ اين در علم پروردگار است نبايد هم اطلاع داشته باشد.
روايت
دارد كه اگر بداء را معصومين عليهم السلام يا هر مخلوقي ديگر مي دانست،
ديگر خدا طبعاً نمي توانست كاري بكند دستش بسته بود. خدا تغيير مي دهد « يَمْحُوا اللهُ ما يَشاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ اُمُّ الْكِتابِ» هر چه را كه بخواهد محو مي كند و هر چه را كه بخواهد ثابت نگه مي دارد.اين معناي بداء است بداء من الله.
چون
پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله و ائمه اطهار عليهم السلام از جانب
پروردگار همه چيز به آنها رسيده بود خداي متعال در روز اول خلقت كه قرآن
شريف به قلب مقدس پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله نازل شد اين آيه هم در
آن بود.
« وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ اِنِّي فاعِلُ ذلكَ غَداً » [كهف ۲۳]
هرگز نگو من كننده اين كارم با اينكه قدرت هم در دست توست. بدان تو كننده اين كار نيستي اگر خدا نخواهد.
« اِلا اَنْ يَشاءَ اللهُ » [ كهف ۲۴]
خيلي
عجيب است از روز اول مي دانست. شايد حضرت عيسي عليه السلام آنقدر كه
پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله آگاه بود، حضرت عيسي آگاه نبود، كه: «وَ لا تَقُولَنَّ لِشَيْءٍ اِنِّي فاعِلُ ذلكَ غَداً اِلا اَنْ يَشاءَ اللهُ» هر كاري كه مي خواهي انجام دهي بگو انشاالله. انشاالله يعني چه؟ يعني اگر خدا بخواهد.
شما
الان نشسته ايد مي تواني بلند شوي؟ بگو انشاالله. يعني چه؟ يعني اگر خدا
بخواهد. خدا نخواهد نمي تواني بلند شوي. من خودم ديدم يك نفر نشسته بود
نتوانست بلند شود پاهايش درد گرفت. بدتر از اين، يا بهتر از اين مُرد،
نشسته بود يك دفعه مُرد نتوانست بلند شود.
ولي انشااللهي كه حتي پيغمبراكرم صلي الله عليه و اله كه: « وَ اوْدَعْتَهُ عِلْمَ ما كانَ وَما يَكُونُ اِلَي انْقِضاءِ خَلْقِكَ» بايد
بگويد به اين معنا است كه من نمي دانم. رسول اكرم صلي الله عليه و اله
صدها برابر دقيق تر از اينكه شما مي دانيد فردا صبح خورشيد در مي آيد نسبت
به همه چيز اطلاع دارد اما در همين حد. خوب دقّت كنيد: چون علم پروردگار
آمده معلوم شده است. چنانچه در گذشته برايتان توضيح دادم. يعني از آن بي
نهايت بودنش آمده و محدود شده است معلوم يعني محدود. از باب مثال يك كسي
اينجا ايستاده باشد و يك آينه هم آن طرف عكسش در آينه افتاده باشد. تصوير
را معلوم فرض كنيد و شخص را خود علم. معلوم شده پس محدود شده است و چون
محدود شده نمي تواند علم بينهايت پروردگار را در خودش جا بدهد. بنابر اين
آن علم بينهايت مي تواند اين محدود را تغيير دهد. و اين هم جنبه علمي اش.
﴿ بداء در ظهور امام زمان عليه السلام﴾
حالا اگر ما گفتيم خدايتعالي همه علوم را به ائمه عليهم السلام داده
است و ما معتقديم و گفتم اگر يك ذره را بعد از ميلياردها سال ديگر بخواهد
باد جابجا كند از آن عمل امام زمان شما با خبر است، منتها همين اندازه
محدود. لذا مي گويم كه امام عصر ارواحنا فداه از لحظه ظهور خودشان اطلاع
ندارند. قطعاً يقيناً امام عصر عليه السلام ظهور پيدا مي كنند. وقت ظهورشان كي بوده است؟ لحظه اي كه امام عسكري عليه السلام
از دار دنيا رفت. اين را بدانيد تقدير الهي اين بوده است امام است آمده
توي دنيا بايد رهبري مردم را برعهده بگيرد پس چرا اين قدر عقب افتاد؟ هي
بداء شده است. معلم را فرستاده اند سر كلاس برود درس بدهد آمده پشت در
كلاس مي بيند بچه ها آنچنان به هم ريخته اند و آنچنان يكديگر را كتك مي
زنند كه اگر سر معلم وارد كلاس بشود او را زودتر از همه مي زنند. پشت در
كلاس ايستاده تا اينها ساكت شوند آرام شوند بفهمند اينجا كلاس است بفهمند
اينجا بايد با ادب بنشينند بفهمند اينجا آمده اند چيز ياد بگيرند. منتهي
ما آنقدر بچه هاي سرخود بي تربيتي هستيم خدا مي داند اصلاً تربيت نداريم
آنچنان به جان هم افتاده ايم كه هيچ حساب ندارد.
قبل
از انقلاب، يك وقتي در تركيه تنها و بيكار بودم و اين را در كتاب شبهاي
مكه، فكر مي كنم نوشته باشم ديدم يك زمين خالي كنار يك ساختمان بلندي بود
هفت هشت بچه، اينها زمين رابراي خودشان خط كشي و
تقسيم كرده بودند در هر قسمتي اسم يك كشور نوشته شده بود. يك جا ايران يك
جا تركيه، آلمان، بلغارستان، هفت هشت مملكت براي خودشان درست كرده بودند و
هر كدام از اين بچه ها روي يكي از ممالك ايستاده بودند و بازي مي
كردند سرو صدا مي كردند يكي از اين بچه ها آهسته پايش را گذاشت روي آن
مملكت او حمله مي كرد اين پايش را عقب مي كشيد باز از آن طرف ديگري... سر
و صدايي راه انداخته بودند بعد از ظهر بود يك مردي از اين ساختمان سرش را
بيرون كرد بچه ها چرا سر و صدا مي كنيد اينها اعتنا نكردند چوب را برداشت
و همه را بيرون كرد خطها را هم پاك كرد كه ديگر نيايند. يك جوان تبريزي
كنار من ايستاده بود فارسي بلد بود. گفتم: عجب بازي قشنگي! گفت: چه قشنگي
داشت؟ گفتم: الان دنياي ما همينطور است.
من
به آن جوان گفتم تو چطور آن پيرمردي كه بايد بيايد همه خطها را پاك كند را
نمي شناسي؟ گفت امام زمان را مي گويي گفتم همينطور است. واقعاً وضع مان
همينطور است. حضرت ولي عصر عليه السلام از روز نهم ربيع، روز هشتم ربيع اگر شهادت امام حسن عسكري عليه السلام باشد
آماده براي اين است كه اين مسائل حل بشود و دنيا پر از عدل و داد بشود.
همه انبياء و ائمه اطهار عليهم السلام براي اين آمده اند كه دنيا پر از
عدل و داد باشد حالا كه نشده دنيا پر از ظلم و جور شده مي گوييم بيايد تا
دنيا پر از عدل وداد بشود والا بايد باشد. خدا مخلوق را خلق نكرده تا به
يكديگر ظلم كنند. خدا مخلوق را خلق نكرده تا اين طور به سر و جان يكديگر
بريزند و يكديگر را از بين ببرند و به هم ظلم كنند. خدايتعالي مخلوق را
خلق كرده تا مثل بهشت در كنار يكديگر همه به آنچه كه دارند در كنار هم
قانع باشند وهمه مثل برادر با يكديگر زندگي كنند. آيه قرآن است كه:
« اِنَّما الْمُؤمِنُونَ اِِخْوَهٌ » [ حجرات ۱۰]
حالا
چرا هزاروسيصد سال است كه اين معلم بشر، اين امام بشر، بايد پشت در بايستد
شاگردان او را نبينند از ايشان استفاده نكنند. براي همين جهت است كه هر
لحظه شايد يك بداء حاصل شود هر لحظه شايد از جانب پروردگار خطاب شود يا
حجة بن الحسن عليه السلام حالا هنوز زود است. ولي امام آماده است حتي مرحوم حاج ملا آقا جان رضوان الله تعالي عليه كه
خدا رحمتش كند مي گفت ( حالا از كجا مي گفت من به مدركش دسترسي پيدا نكردم
ولي كلام او را من تا حدي صحيح مي دانستم ) ايشان مي گفت: سيصدوسيزده نفر
هم هميشه آماده اند آنها هم هميشه در محضر حضرت هستند تا اگر امر فرج از
جانب پروردگار آمد ديگر منتظر اصحاب خاص و فرماندهان خاص و اينها نباشند.
همه اين مدت بداء شده و باز هم ممكن است خداي نكرده بداء شود. نمونه هايش
را ما در مدت عمرمان ديده ايم. و بداء هم علت دارد نه اينكه فكر كنيد همين
جور خدايتعالي گاهي دوست دارد بگويد عقب بيندازيد وگاهي دوست دارد بگويد
جلو بيندازيد و اراده اش هم بي حساب باشد نه.
هر
وقت بشر صد در صد پذيراي امام شد، يعني چه؟ مومنين او را دوست دارند
پذيرايش مي شوند كفار و مشركين زير بار ظلم هستند، دنبال يك منجي مي گردند
پذيرايش هستند. چه بسا همين سياست آمريكا آنچنان فشار بياورد روي ممالك
مختلف كه تمام رؤساي ممالك مختلف همه دنبال يك قدرتمندتري بگردند كه بيايد
اين مرد بي حساب و قلدر را به جاي خودش بنشاند و
دنيا را پراز عدل وداد كند و هر كسي را به حق خودش برساند. همينطوري كه تا
حدي زمينه هايش شروع شده است. شما مي بينيد در دنيا هر روز يك راهپيمايي
است كه چرا بايد عراقيها كشته شوند؟ همه دارند عليه اين دستگاه ظالم حرف
مي زنند تظاهرات مي كنند قيام كرده اند و انشاالله آنچه كه مؤثر واقع
خواهد شد از شما مردم شيعه از مردم ايران خواهد بود و همان مطلبي كه وعده
داده اند انشاالله از ايران پرچمهاي سياهي حركت مي كند به رهبري يك فردي
حالا اين سيد حسيني باشد حسني باشد چون اينها را گفته اند. از قزوين حركت
كند يا از خراسان حركت كنند من نمي خواهم بگويم كدامش درست است و كدامش
درست نيست. آن حركت كند و شما ايراني ها لااقل جزء آنهايي باشيد كه برويد
ملحق به امام عصر ارواحنا فداه بشويد و اين بداء را خاتمه بدهيد. انشاالله
بعد از نماز شب اگر فرصت داريد سر به سجده بگذاريد و هر جوري هست اين يك هفته آينده اين ذكر را بگوييد: « لا اِلهَ اِلا اَنْتَ سُبْحانَكَ اِنّي كُنْتُ مِنَ الظّالِمينَ » خدا مي دانيد در همين آيه چه فرموده است؟
« فَاسْتَجَبْنا لَهُ وَ نَجَيّناهُ مِنَ الْغَمِّ وَ كَذالِكَ نُنْجِي الْمُؤمنينَ » [ انبياء ۸۸]
ما
براي حضرت يونس اجابت كرديم «وَ نَجَيّناهُ مِنَ الْغَمِّ» دوستان امام
زمان غم تان امروز چيست؟ امروز عيد است اگر مي خواهيد از غم نجات پيدا
كنيد « وَكَذالِكَ نُنْجِي الْمُؤمنينَ » ما
همانطوركه حضرت يونس را نجات داديم مومنين را از غم نجات مي دهيم. انسان
بايد خودش را در مقابل پروردگار ظالم به نفس بداند و هميشه خدا را پاك و
منزه بداند و انشاالله بتوانيم لااقل اگر فرج عمومي نيست براي خودتان فرج
خصوصي از حضرت ولي عصر عليه السلام، از خدايتعالي بگيريد.
اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِالله اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يَابْنَ رَسُولِ الله اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا اْلاِمامُ الشَّهيدْ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَاالْمَظْلُومْ السَّلامُ عَلَيْكَ وَ رَحْمَهُ اللهِ وَ بَرَكاتُهُ .
«وَالسَّلامُ عَلي مَنِ اتَّبَعَ الْهُدي»
منبع سایت www.yademam12.blogfa.comسلسله دروس عقائد استاد سید حسن ابطحی