7خلیفه عباسی در زمان امام نقی

7خلیفه عباسی در زمان امام هادی

امام دهم، در یک نگاه

امام نقی(ع)  naghi emam imam

نام: علی علیه‌السلام

پدر: محمد علیهالسلام

مادر: سَمانه

کنیه: ابوالحسن

لقب: هادی

مکان ولادت: مدینه

روز ولادت: 2 یا 5 رجب سال 212 هجری

نقش انگشتر: اللَّه ربّی و هو عصمتی من خلقه

مدت امامت : 33 سال

اولاد: 5 فرزند

سن: 42 سال

مکان شهادت: سامرا

روز شهادت: دوشنبه 3 رجب سال 254 هجری

سبب شهادت: زهری که توسط معتمد یا معتز به آن حضرت خورانیدند

مرقد مطهّر: خانه خود حضرت در سامرا

هادی امّت:

امام علی بن محمد علیه السلام مشهور به حضرت هادی در سال 212 هجری، در نیمه ماه ذی‌حجه، در محلّی از اطراف مدینه به نام -صُریا- به دنیا آمد.

{ . برخی نیز تولّد حضرت را در دوم یا پنجم رجب گفته‌اند. }

پدرش حضرت امام محمد تقی علیه السلام و مادرش بانوی با فضیلتی به نام -سمانه- بود.

امام هادی، مادرش سمانه مغربیه را ستوده و او را اهل بهشت و از صالحان و صدّیقان شمرده است.

امام هادی علیه السلام نیز مثل پدران خود، گنجینه دانش‌های الهی و معارف دینی بود و راویان بسیاری خوشه‌چین خرمن علوم وی بودند و احادیث او را می‌شنیدند، ثبت می‌کردند و برای دیگران بازگو می‌کردند. علی بن مهزیار اهوازی، عبدالعظیم حسنی، ابن سکّیت، احمد بن اسحاق اشعری، ایوب بن نوح و حسن بن راشد از آن جملهاند

نام پیشوای دهم شیعه، -علی- بود، تا یادآور نام حضرت رضا و امیرالمؤمنین باشد، کنیهاش ابوالحسن بود و به خاطر فضایل بی‌شمار و خصلت‌های برجسته، لقب‌هایی همچون: نقی، هادی، نجیب، مرتضی، فقیه، ناصح، امین، مؤتمن و... داشت. به عنوان فرزند پیامبر و یادگار حضرت رضا علیه السلام و امام معصوم، از موقعیت و محبوبیت بالایی برخوردار بود. در مدینه بسیار مورد توجّه مردم قرار داشت.

همسر او -حُدیث- نام داشت و از آن حضرت چهار پسر و یک دختر باقی ماند.

جایگاه علمی

وی، دانش فراوان و کمالات ارزنده‌ای را از خاندان پاک و بزرگ خویش به ارث برده بود و یکی از بزرگ‌ترین و شاخص‌ترین چهره‌های علمی و پارسایی در زمان خود به شمار میآمد و در نظر اهل بیت پیامبر، همچنین از دید مردم عادی مقام و منزلتی بلند داشت و همه علویان او را به پیشوایی و فضیلت و بزرگی قبول داشتند. همین مسأله، دستگاه خلافت را واداشت تا او را از پیروانش جدا سازد.

امام هادی علیه السلام نیز مثل پدران خود، گنجینه دانش‌های الهی و معارف دینی بود و راویان بسیاری خوشه‌چین خرمن علوم وی بودند و احادیث او را می‌شنیدند، ثبت می‌کردند و برای دیگران بازگو می‌کردند. علی بن مهزیار اهوازی، عبدالعظیم حسنی، ابن سکّیت، احمد بن اسحاق اشعری، ایوب بن نوح و حسن بن راشد از آن جملهاند.

این‌ها همه در شرایطی بود که حضرت هادی علیه السلام تحت نظر خلیفه و مأموران حکومتی بود و هوادارانش به زحمت میتوانستند با او ارتباط داشته باشند و خدمتش برسند و روایاتش را بشنوند.

امام نقی (ع) naghi

با این حال، پی‌ریزی تدوین کتب معتبر حدیث و تفسیر و کلام از سوی علمای شیعه، به طور عمده در زمان آن امام شکل گرفت و آن حضرت، مرجع دانشمندان، فقها و متکلمان عصر خویش شمرده میشد و عالمان و محدثان را گرامی میداشت. دلیل این حقیقت، احادیث فراوانی است که در زمینه‌های مختلف معارف دینی از آن پیشوای معصوم نقل شده است.

موقعیت سیاسی

امام هادی علیه السلام در سنّ هشت سالگی پدر خویش را از دست داد و با شهادت امام جواد علیه‌السلام مسئولیت هدایت دینی و اخلاقی شیعه بر دوش وی قرار گرفت، مدّت امامت او 33 سال طول کشید (از سال 220 تا 254 هجری) و در مدّت عمر خویش با هفت تن از خلفای بنی عباس هم‌زمان بود: مأمون، معتصم، واثق، متوکّل، منتصر، مستعین، معتزّ.

از این میان، متوکّل عباسی بیشترین جسارت و سختگیری و دشمنی را با آن حضرت و اهل بیت پیامبر و بارگاه اباعبداللَّه الحسین و تخریب مکرّر قبر آن حضرت داشت. امام به دستور او در سال 243 هجری از مدینه به سامرّا تبعید شد، تا زیر نظر و کنترل دستگاه خلافت باشد، هر چند در ظاهر، برخوردی احترام‌آمیز و نیکو با او میشد. از آن پس تا پایان عمر به مدّت 11 سال در سامرّا بود و همان جا به شهادت رسید. در مدّت 15 سالی که حضرت، با متوکّل عباسی معاصر بود، از طرف این خلیفه گستاخ و سنگدل برخوردهای اهانت‌آمیز و جلب و احضار به دربار انجام می‌گرفت و امام هادی مظلومانه آن شرایط سخت را تحمّل می‌کرد.

شخصیت ممتاز و معنوی حضرت به حدّی بود که در این برخوردها، حتّی غلامان و درباریان مجذوب بزرگواری و عظمت حضرت میشدند و گاهی خود خلیفه هم مرعوب نفوذ معنوی این حجت خدا میگشت و با احترام، حضرت هادی را به خانهاش باز میگرداند.

سال‌هایی که امام در سامرا به سر میبرد و فشار سیاسی از سوی متوکّل و حامیان او نسبت به امام زیاد بود و پیوسته در پی بهانه‌ای برای محدود ساختن یا کشتن حضرت بودند و هرچند وقت یک بار، به اتّکای گزارش‌های دریافتی و به بهانه اینکه وی زمینه ساز قیام و شورش بر ضدّ خلیفه است و از سوی پیروانش در قم و جاهای دیگر به او پولها و نامهها میرسد، شبانه به خانهاش ریخته، تفتیش می‌کردند و امام را با وضع نامناسبی به قصر متوکّل میبردند.

موعظه‌هایش دلنشین و سخنان حکمت آمیزش تأثیر گذار بود. حتی وقتی در بزم شراب متوکّل حاضرش کردند و با اجبار از او خواستند که شعر بخواند، اشعار حکیمانه و پندآمیز -باتوا علی قلل الأجبال...- را خواند و ناپایداری قدرت و بی‌وفایی دنیا و ریاست را گوشزد کرد، به نحوی که خلیفه منقلب و گریان شد و با احترام، امام را به خانهاش باز گرداندند

در آن روزگار، ستم عباسیان بسیار بود و آشفتگی‌های درون دستگاه خلافت و درگیری‌های داخلی بر سر قدرت وجود داشت و گوشه و کنار، علویان نیز نهضت‌هایی را به راه میانداختند و در این حرکت‌های انقلابی شعارشان دعوت به -رضای آل محمد- بود، که اغلب منظورشان امامان معصوم بود.

در چنین شرایط بحرانی که هیچ زمینه‌ای برای قبضه قدرت سیاسی نبود، امام هادی رسالت خود را دفاع از ماهیت اسلام و جهاد فرهنگی می‌دانست و کار مهمّ او تربیت نسلی از راویان برجسته و ترویج‌کنندگان فرهنگ اهل بیت و مقابله با گرایش‌های انحرافی و بدعت‌های دینی و غُلات بود و از حجت معصوم الهی چه انتظاری جز پاسداری از مکتب وحی و حقیقت اسلام و قرآن؟

نمونه اخلاق

امام دهم، مثل پدران بزرگوارش تجسّمی از ارزش‌های دینی و فضایل اخلاقی و رفتار کریمانه بود.

عبادت و دعا، پارسایی و زهد، بخشش وجود، حلم و عفو، رسیدگی به مساکین و احسان به فقرا، تلاش اقتصادی در مزرعه برای تأمین زندگی، سعی را راهنمایی فکری و هدایت دینی گمراهان، بر حذر داشتن مردم از غُلات و واقفیّه و دراویش و منحرفان فکری و سلوکی، هدیه بخشی به شاعران متعهّد، از خصلت‌های نیکوی امام هادی بود.

امام naghi (ع) نقی

موعظه‌هایش دلنشین و سخنان حکمت آمیزش تأثیر گذار بود. حتی وقتی در بزم شراب متوکّل حاضرش کردند و با اجبار از او خواستند که شعر بخواند، اشعار حکیمانه و پندآمیز -باتوا علی قلل الأجبال...- را خواند و ناپایداری قدرت و بی‌وفایی دنیا و ریاست را گوشزد کرد، به نحوی که خلیفه منقلب و گریان شد و با احترام، امام را به خانهاش باز گرداندند.

شهادت

امام هادی علیه السلام ، پس از عمری پر محنت امّا پر افتخار، سرانجام با توطئه معتمد عباسی در 42 سالگی مسموم شد و به شهادت رسید. شهادت وی در سوّم رجب سال 254 هجری بود.

رحلت امام، شهر سامرّا را یکپارچه تعطیل کرد و از همه جا صدای شیون برخاست. تشییع جنازه شکوهمندی برای او برگزار شد.

دستگاه خلافت از تجمّع بی‌نظیر مردم به هراس افتاد و جنازه را فوری به خانه برگرداندند.

فرزندش امام حسن عسکری علیه السلام بر جنازه پدر بزرگوارش نماز خواند و او را در همان خانه‌ای که می‌زیست به خاک سپرد. امروز شهر سامرا در عراق، مدفن او را چون نگینی در برگرفته و حرم او، قبله اهل دل و زیارتگاه شیعیان است.

بخش عترت و سیره تبیان


 منبع: چهارده معصوم، جواد محدّثی

یادگاری خواندنی از امام نقی (علیه‌السلام)naghi

یادگاری خواندنی از امام هادی(علیه‌السلام)

امام naghi (ع) نقی

به محوریت آیات قرآن و روایات اهل بیت (علیه السلام) هیچ موجودی ارزشمندتر از انسان نیست و هیچ شئ استخراج‌شده‌ای از معدن هستی به پای انسان نمی‌رسد. خداوند متعال که استخراج کننده این گوهر گران‌بهاست، پس از استخراج او از معدن هستی، او را به دست زرگرانی متخصص قرار داده تا او را شکل دهند و ارزشمندتر نمایند. شکل‌دهندگان انسان در این عالم، کسی جز اهل بیت (علیهم‌السلام) نیستند. (ظهیری، علی اصغر/ بر کرانه عصمت/ 462)

بر این باور جلوه‌های هدایت‌بخش هر یک از اهل بیت (علیه السلام) را در دوره امامت به گونه تأثیر گذار شاهدیم. در این بین از مشهورترین القابی که برای دهمین پیشوای شیعیان امام علی النقی (علیه السلام) ذکر شده است لقب ماندگار و شایسته «هادی» است. (طبرسی/ اعلام الوری/ 355) تأثیر گذاری بر فرهنگ و ایده را باید در منطق و سخن بازمانده از بانیان آن جستجو کرد.

مکتب نورانی تشیع در دایرة‌المعارف بزرگ و سترگ حدیثی اهل بیت(علیه السلام) به قدری جذاب است که گلچین نمودن آن بسیار سخت است، زیرا هر واژه از سخنان اهل بیت(علیه السلام) ستاره‌ای خاص در آسمان زندگی پیروان می‌باشد که زوایای گوناگون زندگی شیعیان را جلوه نور و هدایت بخشیده است. با این حال، چنانچه خواسته باشیم چشم انداز معرفتی امام هادی(علیه السلام) را نظاره کنیم، معجزه آسا با جامعه‌ای کبیره و گسترده مواجه می‌شویم که بایستگی‌ها و ملزومات عقیدتی، فکری و آرمانی شیعه را رهنمون گشته است. (قمی/عباس/الانوارالبهیه 287)

آنچه در این نوشتار ارائه می‌شود، دورنمایی ناقص از معرفی گنجینه ولایت و مرام‌نامه ولایت‌مداری تشیع است که مضامین آسمانی و دور از غلو زیارت جامعه کبیره آن را به ارمغان آورده است.

چون به درگاه حرم رسیدی بایست و پس از غسل در حالی که شهادتین را زمزمه می‌کنی، در لحظه دیدن قبه و قبر، سی مرتبه «ا...اکبر» بگو، سپس با وقار و آرامش گام بردار، بایست و سی مرتبه«ا...اکبر» بگو پس از آن نزدیک قبر مطهر برو و چهل مرتبه«ا... اکبر» بگو تا صد تکبیر تمام شود، آنگاه بگو: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه...

پیشینه زیارت جامعه کبیره

در میان زیارت‌نامه‌های مأثور، زیارت‌هایی وجود دارد که به « زیارات جامعه» مشهور است. این زیارت‌نامه‌ها را بدان سبب «جامعه»خوانده‌اند که متن آن‌ها به گونه‌ای تنظیم و آموزش داده شده است که می‌توان با خواندن یکی از آن‌ها، هر یک از پیامبران و امامان را از دور یا نزدیک زیارت کرد. بنابراین این گونه زیارت‌ها ویژه پیامبر یا امام یا مکان یا زمان خاصی نیست. برخی از مؤلفان کتب ادعیه و زیارات، فقط به آوردن یکی از این زیارت‌ها توجه نشان داده‌اند( المفید. کتاب المزار / 176- شهید اول، المزار /236) اما برخی، چند فقره از آنها را در کتاب‌های خویش به ودیعت نهاده‌اند؛ چنانکه ابن بابویه قمی ملقب به «صدوق» دو فقره( من لایحضره الفقیه/2/608-609؛همو،عیون اخبارالرضا.2/271-278) آقا جمال خوانساری سه فقره (مزار/102) سید محسن امین چهار فقره(مفتاح الجنات 2/210- 218) محدث قمی پنج فقره(مفاتیح‌الجنان/ 950) و محمد باقر مجلسی در«باب الزیارات الجامعه» به تعداد پیشوایان معصوم (علیه السلام) چهارده فقره(بحارالانوار99/209) از این زیارت‌ها را نقل کرده است. مجلسی(ره) پس از نقل آن زیارت‌ها گوشزد می‌کند که زیارتهای جامعه دیگری هم هست که به سبب موثق نبودن یا تکراری بودن مضامین، از آوردن آنها چشم پوشیدیم. ( سید کاظم طباطبائی. پژوهشی درباره زیارتهای جامعه. مطالعات اسلامی.شماره 62) وی پس از زیارت جامعه صغیره، زیارت جامعه کبیره را نقل می‌کند. شیخ صدوق(ره) از دقاق، سنائی،وراق و حسین بن ابراهیم بن احمد کاتب یا مکتب و این چهار نفر که گویا از مشایخ صدوق (ره) بوده اند از محمد بن ابی عبدا... کوفی وابوالحسین اسدی و این دو از محمد بن اسماعیل برمکی از موسی بن عبدا... یا عمران نجفی روایت می‌کند که به امام هادی(علیه السلام) گفتم ای زاده رسول خدا(ص) مرا تعلیم فرما زیارتی با بلاغت کامل که هر گاه خواستم زیارت کنم، آن را خوانم.

امام نقی (ع)

فرمود: چون به درگاه حرم رسیدی بایست و پس از غسل در حالی که شهادتین را زمزمه می‌کنی، در لحظه دیدن قبه و قبر، سی مرتبه «ا...اکبر» بگو، سپس با وقار و آرامش گام بردار، بایست و سی مرتبه«ا...اکبر» بگو پس از آن نزدیک قبر مطهر برو و چهل مرتبه«ا... اکبر» بگو تا صد تکبیر تمام شود، آنگاه بگو: السلام علیکم یا اهل بیت النبوه...(عیون اخبار /2/272-278؛من لا یحضره الفقیه2/609؛طوسی، تهذیب 6/95؛ مجلسی.محمدباقر.بحارالانوار 99/127-134؛ قمی.مفاتیح‌الجنان/950) به واسطه این «جامعه» همه امامان (علیه السلام) به غیر از حضرت زهرا(علیه السلام) زیارت می‌شوند، زیرا آنچه در این زیارت آمده است، همگی شهادت بر شؤون ویژه حجت‌های خدا بر خلق خدا می‌باشد و بدیهی است به فرموده امام عسکری (علیه السلام) که فرمود:« ما امامان حجت‌های خدا بر مردم و خلق خدا هستیم و فاطمه حجت خدا بر ما می‌باشد».

مقام حضرت زهرا(علیه السلام) تا چه اندازه رفعت دارد و با پیوند دو سخن ارزشمند پیامبر (ص) که فرمود:

«فاطمه روحی التی بین جنبی» و «ظاهری النبوه و باطنی الولایه» می‌توان چنین نتیجه گرفت که حضرت زهرا (علیه السلام) مظهر نبوت و ولایت است. (الاسرارالفاطمیه/ 17)

ارزیابی اسناد جامعه کبیره

چنانچه قواعد علم حدیث‌شناسی و تعابیر و اصطلاحات آن را بشناسیم، به خوبی به تاریخچه ابداع اصطلاحاتی همچون «صحیح» نزد متأخرینی همچون علامه حلی و استادش احمد بن طاوس دست می‌یابیم.

در دوره علامه حلی به واسطه از بین رفتن قراین خارجی و مشوش شدن مجاهیل با روایات صحیح، قانون حدیث شناسی جدیدی تحت عنوان تقسیم روایات به حدیث صحیح، حسن موثق و ضعیف رسمیت یافت.

از این دوره به ویژه در زمانه معاصر برخی بدون توجه به حدیث صحیح و غیر صحیح نزد قدما به نقد احادیث شیعی در بین کتاب‌هایی همچون کافی، استبصار، تهذیب، عیون اخبار الرضا و ... پرداختند و اعلام داشتند که روایات غیر صحیح فراوانی در بین احادیث یافت می‌شود.

متن زیارت جامعه کبیره به گونه‌ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را غیر معصوم محال عادی می‌داند. افزون بر آنکه خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم- که مرجع نهایی در بررسی روایات است- هماهنگ می‌بیند و این چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی نیاز می‌کند

این دیدگاه باید واکاوی شود، ولی با ذکر این مقدمه، چنانچه سلسله راویان زیارت جامعه کبیره به محوریت قانون حدیث‌شناسی متأخرین و معاصرین پی‌گیری شود، نتیجه آن چیزی به جز همان داوری علامه مجلسی (ره) نیست. علامه مجلسی (ره) که در حدیث‌شناسی یکی از مفاخر و مشاهیر شیعه است، با توجه به دیدگاه قدما درباره حدیث، همچنین ملاحظه فصاحت و بلاغت متن زیارت جامعه کبیره در دیگر داوری‌اش می‌نویسد: «این زیارت‌نامه صحیح‌ترین زیارت‌نامه‌ها از نظر سند و جامع‌ترین و فصیح‌ترین و بلیغ‌ترین و والا‌مرتبه‌ترین آن‌هاست» (بحارالانوار 99/144- ملاذ الاخبار 9/278) خوش‌فکرانی همچون وحید بهبهانی و سید عبدا... شبر نیز فارغ از اصطلاح صحیح نزد متأخرین، زیارت جامعه کبیره را به لحاظ قوت و استحکام متن همچون خطبه‌های نهج‌البلاغه، صحیفه سجادیه و دعای ابی حمزه ثمالی صحیح دانسته‌اند ( الفوائد الرجالیه / 60- الانوار اللامعه فی شرح الزیارة الجامعه/ 25)

متن زیارت جامعه کبیره به گونه‌ای است که هر منصفی صدور این معارف بلند را غیر معصوم محال عادی می‌داند. افزون بر آنکه خطوط کلی آن را با خطوط کلی معارف قرآن کریم- که مرجع نهایی در بررسی روایات است- هماهنگ می‌بیند و این چیزی است که ما را از بحث سندی آن بی نیاز می‌کند» ( جوادی آملی، ادب فنای مقربان1/87). علاوه بر این رویکرد عالمانه، می‌توان به مواردی اشاره داشت که از هر جهت زیارت جامعه کبیره را به عنوان یادگار و اثر امام هادی (علیه السلام) برای شیعیان ، باز می‌شناسد:

امام نقی   naghi(ع)

1- مرحوم محدث قمی پس از بیان زیارت جامعه کبیره به نقل از کتاب «نجم الثاقب» حکایت «سید احمد بن سید هاشم بن سید حسن موسوی رشتی» تاجر رشت را می‌نویسد که چگونه در سفرش به بیت ا... الحرام به محضر امام زمان (علیه السلام) می‌رسد و آن جناب وی را سفارش به خواندن زیارت جامعه کبیره می‌کند.( مفاتیح‌الجنان / 961)

2- اهتمام دانشمندان و علما به نوشتن شروح متنوع بر زیارت جامعه کبیره که از آن جمله می‌توان به شرح مجلسی اول در خلال کتاب روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (5/451-499) شرح مجلسی دوم در خلال بحارالانوار ( 99/134-144) و کتاب ملاذالاخبار،الاعلام اللامعه فی شرح زیارة الجامعه نوشته سید محمد بن عبدا... الکریم طباطبائی بروجردی، شرح الزیارة الجامعه الکبیره، نوشته شیخ احمد بن زین الدین احسائی و ... اشاره کرد .

3- استشهاد فقها به متن این زیارت در بحثهای فقهی،اخلاقی و تفسیری ( کفعمی . ابراهیم. محاسبة النفس / 10)

پاسخ برخی از شبهات

یکی از شبهاتی که درباره زیارت جامعة الکبیرة مطرح شده توهم غلوگرایی این متن است( ر.ک : روزنامه شرق Online جمعه 6 آبان 1384) به یقین یکی از شاخصه‌های فرهنگی پیشوایان شیعه ارائه صراطی مستقیم و بی پیرایه از مفاهیم غلوآمیزی بوده است (نهج‌البلاغه، خطبه 175، بحارالانوار 38/247، کافی1/90) همان گونه که فرموده‌اند: راه راست و مستقیم در دنیا، راهی است کوتاه‌تر از غلو و بلندتر از تقصیر، (صدوق. معانی الاخبار 1/33) ره‌آورد چنین بینشی راه اعتدال است که شیعیان باید بر آن گام نهند. با این حال چنانچه مراد و مفهوم از غلو به خوبی آشکار نشود، نتیجه آن انکار و باور نداشتن بسیاری از حقایق و آموزه‌های دینی است.

«غلو» آن است که ما برای کسی به جز خداوند استقلال در ذات یا صفات یا افعال قائل شویم. همان گونه که در دعای جوشن کبیر، اسما و صفات فراوانی از خدا ذکر شده و خدا با هزار جلوه در این دعا برون آمده تا دعا کننده او را با هزار دیده تماشا کند، معرفتش به او بیشترشود و خود را بدان صفات متصف گرداند، امام هادی(علیه السلام) نیز در این زیارت، ائمه اطهار را با جلوه‌های گوناگون معرفی کرده تا زائر، ائمه(علیه السلام) را از دریچه‌های مختلف تماشا کند، سپس آن را الگو و اسوه خویش قرار دهد و با تأسی به آنها به تعالی و تکامل خود همت گمارد.به بیان دیگر دعای جوشن کبیر، سفره‌ای است که مهمانان آن با هزار نوع غذای توحیدی پذیرایی می‌شوند، زیارت جامعه نیز سفره‌ای است که مهمانان آن با انواع گوناگون غذاهای امام شناسی مورد تکریم قرار می‌گیرند. بدین ترتیب دعای جوشن کبیر به انسان می‌فهماند که سراسر نظام هستی را اسمای حسنای الهی اداره می‌کند. و جای خالی وجود ندارد تا غیر خدای سبحان اداره آن قسمت را بر عهده گیرد.

شارحین این زیارت درباره فلسفه تکبیر گفتنهای آغازین زیارت و بیان شهادتین فرموده اند: گفتن شهادتین از مقدمترین درجه‌های ایمان است . و رمز گفتن تکبیر در هنگام دیدن عظمت و بزرگی ایشان، اقرار به بزرگی خدا، جلال و عظمت پرودرگار است

از این رو باید چشم طمع نیز از غیر خدا فرو بست و به کسی جز او امیدی نداشت. زیارت جامعه نیز در مقام خلافت الهی و امامت،جایی خالی باقی نمی‌گذارد تا دیگران آن را پر کنند. پس باید دست آز از دیگران کوتاه کرد و دیده امید به خانه اهل بیت (علیه السلام) دوخت.

با وجود معصوم مجالی برای غیر معصوم نخواهد ماند... به یقین هر یک از صفات امام معصوم (علیه السلام) دریچه‌ای به سرچشمه امام شناسی است... بدین ترتیب دعای جوشن کبیر یک دوره کلاس توحید و خداشناسی است که معارف آن را امین وحی بر رسول اکرم (ص) القا کرده، زیارت جامعه نیز یک دوره امام شناسی است که هادی آل محمد (ص) حضرت امام علی النقی (علیه السلام) به ره پویان مکتب امامت و سالکان طریق ولایت آموخته است. ( ادب فنای مقربان 1/84) با این دیدگاه دیگر مجالی برای توهم «غلو» در زیارت جامعه کبیره باقی نمی‌ماند، به چند دلیل:

1- این زیارت موافق عقیده شیعیان و مؤمنان است. ( تبریزی. میرزا جواد. صراط النجاة 2/568 سؤال 1759 و ج 3/418 سؤال 1225)

2- در متن زیارت جملاتی آمده است که امکان غلو را نفی می‌کند. مفاد این جملات این است که امامان شیعه(علیه السلام) در راستای توحید و نشر خداپرستی گام برداشته اند و آنچه از ویژگی‌ها بهره برده‌اند از ناحیه خدا بوده است:

الف:«الی ا... تدعون و علیه تدلون وبه تومنون و له تسلمون و بامره تعملون و الی سبیله ترشدون و بقوله تحکمون»

ب:«السلام علی الدعاة الی ا... و لا دلاء علی مرضاة ا... والتامین فی محبة ا... و المخلصین فی توحید ا... و المظهرین لامرا...»

3- شارحین این زیارت درباره فلسفه تکبیر گفتنهای آغازین زیارت و بیان شهادتین فرموده اند: گفتن شهادتین از مقدمترین درجه‌های ایمان است . و رمز گفتن تکبیر در هنگام دیدن عظمت و بزرگی ایشان، اقرار به بزرگی خدا، جلال و عظمت پرودرگار است.( شبر، عبدا... مترجم.گلشیخی. عباسعلی. با اختران تابناک ولایت/43)

امام هادی

چنانکه مجلسی اول(ره) گفته وجه تکبیر این باشد که اکثر طباع مایلند به غلو ، مبادا از عبارات امثال این زیارت به غلو افتند یا از بزرگی حق سبحانه و تعالی غافل شوند.( مفاتیح‌الجنان/ 950)

از سوی دیگر به نظر می‌رسد برخی بدون تمرکز در دائره علمیت موضوع، تنها به بهانه پیوندهای سیاسی ویژه خود، به توهم غلو در زیارت جامعه کبیره دامن زده اند، در حالی که پیشتر خود به مواردی اشاره داشته اند که باید بر اساس آنها وی را مروج غلو دانست با این که غلو نیست و حقیقت می‌باشد. (ر.ک: عبدالکریم سروش. روزنامه شرق Online جمعه 6 آبان 1384) به مواردی از این دیدگاه اشاره می‌شود:

1- عارفان مسلمان معتقد بودند که پیامبر (ص) ولی اعظم خداوند و انسان کامل است.

2- شیعیان معتقدند که این نوع ولایت از طریق پیامبر (ص) به امام علی (علیه السلام) و فرزندان ایشان انتقال پیدا کرده است.

3- انسان کامل بنابر تئوری عارفان، مظهر همه اسمای الهی است به همین دلیل او را «مظهرجامع الهی» می‌نامند و برای او رفیع ترین منزلت را در هستی قائلند.

4- انسان کامل، آئینه بزرگی است که بازتابنده همه انوار الهی است و همان کسی است که عارفان معتقدند قوام این عالم به اوست.

5- او بزرگترین خلیفه و نماینده به حق الهی در این عالم است.

6- خداوند در مکان و زمان نیست، حضور خداوند حضور اولیای اوست.

بخش عترت و سیره تبیان


نویسنده:محمد حسن پاکدامن

منبع:روزنامه قدس – شماره 5743

امام علی نقی( علیه السلام و قدرت نمایی الهی

امام علی نقی( علیه السلام و قدرت نمایی الهی


شخصیت تابناک دهمین امام و دوره زندگانی آن امام همام از ویژگی های خاص برخوردار است. دشمنی بی حد و اندازه ی خلفای عباسی با اهل بیت پیامبر علیهم السلام و حصر و حبس امامان شیعه از مهمترین این ویژگی ها بود.

به بهانه ایام شهادت حضرت علی النقی، امام هادی علیه السلام گفتگویی با حجة الاسلام والمسلمین سیدرضا هاشمی گلپایگانی محقق و پژوهشگر در تاریخ اسلام انجام دادیم تا از ابعاد تاریخی دوره امام دهم آگاه شویم.


امام نقی علیه السلام ،emam naghi،imam naghi
تبیان: لطفا بفرمایید آنچه عصر امام دهم، حضرت علی النقی علیه السلام را از اعصار سایر ائمه هدی علیهم السلام متمایز می کند، چیست؟

دو ویژگی مهم به نظر می رسد در دوران امام هادی علیه السلام وجود دارد:

یکی دشمنی شدید با اهل بیت علیهم السلام که در دوره متوکل به اوج می‌رسد.

متوکل کسی است که حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام در پیش گویی خود از خلفای بنی العباس، فرمودند: دهمین آنها کافرترین آنهاست.

دهمین خلیفه ی عباسی، متوکل است که کار بی شرمی و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام را به جایی رساند که قبر مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام را به آب بست و در صدد تخریب آن برآمد. و متوکل همان کسی است که امام هادی علیه السلام را شبانه و به زور به مجلس شراب بُرد، برای آنکه به آن حضرت جسارت کند. نمونه های دیگری هم از دشمنی‌هایی که با اهل بیت علیهم السلام در زمان حضرت هادی علیه السلام می شد، وجود دارد. مانند آنکه خود متوکل سوار بر مرکب می رفت و امام هادی  علیه السلام را با پای پیاده به دنبال خود می کشاند.

دهمین خلیفه ی عباسی، متوکل است که کار بی شرمی و دشمنی با اهل بیت علیهم السلام را به جایی رساند که قبر مطهر حضرت سیدالشهدا علیه السلام را به آب بست و در صدد تخریب آن برآمد. و متوکل همان کسی است که امام هادی علیه السلام را شبانه و به زور به مجلس شراب بُرد، برای آنکه به آن حضرت جسارت کند

تبیان: چه چیزی سبب حساس تر شدن متوکل نسبت به امام هادی علیه السلام شد؟

صریح متون و گزارشات تاریخی آن است که از امام هادی علیه السلام نزد متوکل سعایت (و سخن چینی) شد و او هم آن حضرت را از مدینه به سامراء به زور فرا خواند. علت سعایت هم اذیت و آزار امام هادی علیه السلام بود.

با برنامه ریزی دشمنان خدا و رسول، یک فضای ضد اهل بیت بر بلاد اسلامی حاکم بود و بخصوص در سامراء که حالت پادگان نظامی داشت.

 

تبیان: سیره و روش امام علی النقی علیه السلام در برابر این کینه توزی ها چه بود؟

در مقابل این دشمنی ها، امام هادی علیه السلام مانند سایر اهل بیت علیهم السلام دو برخورد داشتند:

در بسیاری از مواقع از قدرت الهی و فوق‌العاده خود استفاده نمی‌کردند که این صبر و سکوت به امر خداست. مانند آنکه شمر به قتلگاه می‌آید و به حضرت سیدالشهدا علیه‌السلام جسارت می‌کند ولی حضرت از قدرت الهی خود استفاده نمی‌کنند.

متوکل که سپاه و لشگر خود را به امام هادی علیه السلام نشان داد، امام فرمودند: ما هم سپاه و لشکر داریم، متوکل تا این را شنید، جا خورد و نگران شد. آن حضرت دو انگشت خود را باز کردند. او دید بین زمین و آسمان تمام فرشتگان آماده برای یاری امام هادی علیه السلام هستند

یا اینکه پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وقتی خاندان یاسر را در حال شکنجه شدن، مشاهده کردند، فرمودند: صبراً آل یاسر، فإنّ موعدکم الجنة، ای خاندان یاسر، صبر کنید که جایگاه شما بهشت است. رسول خدا می توانستند با تصرفی الهی کاری کنند دست آن شکنجه گر خشک شود ولی این کار را نکردند. ائمه ما می توانستند در برابر قاتلان خودشان، به وسیله اعجاز دفاع کنند ولی خیلی از جاها از قدرت الهی خود استفاده نکردند.

اما بعضی ها جاها هم چشمه هایی از قدرتشان را نشان دادند، ملاک آن هم دست خودشان است و آن رضایت خداست. کجا خدا راضی است؟ کجا خدا این قدرت نمایی را می خواهد؟ ما نمی توانیم برای آنها تکلیف روشن کنیم. آنها خود با خداوند در ارتباط اند و از رضای پروردگارشان باخبرند. و اینکه بعضی اوقات از قدرت فوق العاده خودشان استفاده کردند، شاید این حکمت را داشته است که کسی سکوت آنها را نشانه عجز و ناتوانی آنها نداند.

امام هادی علیه السلام هم در بیشتر مواقع، صبر و سکوت را پیشه کردند ولی بعضی جاها هم با این دشمنی ها و جسارت ها برخورد کردند از جمله وقتی که متوکل، برای هتک حرمت، آن حضرت را پیاده به دنبال خود می برد، در حالیکه خودش بر مرکب سوار بود، امام هادی علیه السلام او را نفرین کردند و متوکل در اثر همان نفرین سه روز بعد کشته شد.

یا نمونه دیگر اینکه، جوانی در محضر امام هادی علیه السلام از خود، کارهای سخیف و دلقک گونه نشان می داد که ظاهراً بر سر سفره ای هم بود. حضرت فرمودند: چگونه به خنده و غفلت مشغول است، در حالی که سه روز دیگر جایگاه او قبر است. اما جوان جدی نگرفت، گویا اعتقادی به امام و فرمایش ایشان نداشت. سه روز بعد از دنیا رفت.

یا آن جریان متوکل که سپاه و لشگر خود را به امام هادی علیه السلام نشان داد، امام فرمودند: ما هم سپاه و لشکر داریم، متوکل تا این را شنید، جا خورد و نگران شد. آن حضرت دو انگشت خود را باز کردند. او دید بین زمین و آسمان تمام فرشتگان آماده برای یاری امام هادی علیه السلام هستند.

امام نقی+emamnaghi+imamnaghi
تبیان: دومین ویژگی ممتاز دوران امام علی النقی علیه السلام چیست؟

دومین ویژگی آن دوره، بالا رفتن معرفت شیعیان به اهل بیت علیه السلام است.

بعد از زمان حضرت رضا علیه السلام، ائمه ما اعجاز و کرامات و مقامات خود را، هم بیان می کردند و هم نشان می دادند. محدویتهای زمان امام باقر و امام صادق علیهماالسلام را نداشتند و لذا خیلی از شیعیان، کرامات و معجزات ائمه علیهم السلام را به راحتی مشاهده می کردند.

انگشترسازی آمد نزد امام هادی علیه السلام که آقا بیچاره شدم، متوکل نگینی را فرستاده تا من برایش درست کنم، نگین افتاده و دو نیم شده. امام فرمودند: هیچ نگران نباش.

فردای آن روز متوکل برای او پیغام داد، تو می توانی این نگین را نصف کنی؟ چرا که بین هر دو همسر من بر سر آن اختلاف افتاده، می خواهم هر دو از آن استفاده کنند. او هم می گوید: ببینم چه کار می توانم بکنم، به تو خبر خواهم داد. رفت و به امام هادی علیه السلام گفت که به متوکل چه گفتم، حضرت هم فرمودند: کار درستی کردی.

یکی دیگر از کرامات امام هادی علیه السلام جریان آن زنی است که ادعا کرد من زینب علیهاالسلام هستم، تا برای خود محبوبیتی ایجاد کند. امام علیه السلام اول او را نصیحت کردند که حضرت زینب علیهاالسلام از دنیا رفته:

امام آمد و اول نصیحتش فرمود                     ولی نداشت نصیحت برای آن زن سود

ولیّ حق که به جان و تنش سلام و درود          گشود غنچه لب را به او چنین فرمود

که گوشت بدن اهل بیت کرام                        بود به حکم خدا بهر هر درنده حرام

 

البته گوشت بدن فرزندان بلاواسطه حضرت زهرا علیه السلام جز درندگان حرام است نه همه سادات.  

این زن نادان به جای اینکه اعتراف به اشتباه خود کند، گفت به حضرت که اول خود شما بفرمایید جلوی درندگان:

بگفت ای ولیّ حق کنون ز من بشنو                        به جانب قفس شیرها تو اول برو

ما نمی توانیم برای آنها تکلیف روشن کنیم. آنها خود با خداوند در ارتباط اند و از رضای پروردگارشان باخبرند. و اینکه بعضی اوقات از قدرت فوق العاده خودشان استفاده کردند، شاید این حکمت را داشته است که کسی سکوت آنها را نشانه عجز و ناتوانی آنها نداند

متوکل هم خیلی خوشحال شد که الآن امام هادی علیه السلام در قفس شیرها، طعمه درندگان می شود.                

ولی امام که جان جهان فدایش باد             به جانب قفس شیرها قدم بنهاد ...

 

حضرت وارد قفس شیرها شد، شیرها به حالت خاصی به گرد حضرت جمع شدند و مودبانه نشستند. یکی از شیرها که پیرتر از همه بود، به حضرت عرض کرد که من چون ناتوان شده ام، وقتی غذا به داخل قفس می اندازند، نمی توانم زودتر از شیرهای جوان تر، خود را به غذا برسانم و غالباً گرسنه می مانم. امام هم با همان زبان حیوانات به شیرهای جوانتر سفارش شیر پیر را می کند.

این اصلاً جای شگفتی ندارد، چرا که وقتی حضرت سلیمان با حیوانات از جمله مورچه، هدهد و ... حرف می زند، ائمه ما، که طبق اعتقاداتمان مقامشان از انبیا بالاتر است، قطعا می توانند با حیوانات سخن بگویند.

پس امام از قفس بیرون آمدند و متوکل آن زن را به داخل قفس شیرها انداخت.

همچنین ایشان با سربازهایی که متوکل از نقاط مختلف با زبانهای گوناگون آورده بود، به زبان خودشان سخن می گفتند، به زبان فارسی و ...

و این چنین ائمه علیهم السلام قدرت خودشان را نشان می دادند تا معرفت شیعیان نسبت به مقام امامت بالا رود.

 

تبیان: آیا این زمینه و بستر برای شیعیان در زمان سایر ائمه علیهم السلام وجود نداشت؟

البته شیعیان خاص زمان امام صادق علیه السلام هم این معرفت را داشتند ولی در زمان امام هادی علیه‌السلام این معرفت بروز و ظهور بیشتری پیدا کرد و تا جایی پیش رفت که آن حضرت در زیارت جامعه کبیره نیز شیعیان را از زلال این معرفت سیراب کردند.

مصاحبه:  ابوالفضل صالح صدر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

امام نقی (ع) ولایت را تثبیت کرد !

امام نقی (ع) ولایت را تثبیت کرد !


امام هادی(ع) پس از شهادت جانسوز پدر بزرگوارش امام جواد(ع) در بغداد، به مقام منیع امامت نایل شد. در آن زمان، هشت سال و پنج ماه از عمر شریفش گذشته و به همراه مادر ارجمندش در مدینه به سر می‌برد.

از آن هنگام به مدت سیزده سال در مدینه الرّسول(ص) اقامت داشت، تا اینکه متوکل عباسی (دهمین خلیفه عباسیان) که در دشمنی با اهل بیت(ع) و آل علی بن ابی طالب(ع) معروف و مشهور بود، در سال 243 قمری آن امام همام را به سامرا (مقر خلافت خویش) طلبید و در نزد خود، وی را تبعیدگونه نگه داشت.


امام نقی علیه السلام+emam naghi +imamnaghi

امام علی بن محمد، معروف به امام هادی و امام علی النّقی(ع)، پیشوای دهم شیعیان، در نیمه ذی حجه سال 212 در روستای "صریا" از توابع مدینه منوره دیده به جهان گشود.

پدرش امام محمد بن علی، معروف به جوادالائمه و امام محمد تقی(ع)، پیشوای نهم شیعیان و مادرش سمانه مغربیه، معروف به "سیّدة" بود.

مرحوم شیخ عباس قمی(ره) از کتاب جنات الخلود نقل کرد که این بانوی شریف، همیشه روزه می‌گرفت و در زهد و تقوا، نظیری نداشت.

امام هادی(ع) پس از شهادت جانسوز پدر بزرگوارش امام جواد(ع) در بغداد، به مقام منیع امامت نایل شد. در آن زمان، هشت سال و پنج ماه از عمر شریفش گذشته و به همراه مادر ارجمندش در مدینه به سر می‌برد.

از آن هنگام به مدت سیزده سال در مدینه الرّسول(ص) اقامت داشت، تا اینکه متوکل عباسی (دهمین خلیفه عباسیان) که در دشمنی با اهل بیت(ع) و آل علی بن ابی طالب(ع) معروف و مشهور بود، در سال 243 قمری آن امام همام را به سامرا (مقر خلافت خویش) طلبید و در نزد خود، وی را تبعیدگونه نگه داشت.

شرایط بحرانى که امامان شیعه در زمان عباسیان با آن روبرو بودند، آنان را واداشت تا ابزارى جدید براى برقرارى ارتباط با پیروان خود جستجو کنند. این ابزار چیزى جز شبکه ارتباطى وکالت و تعیین نمایندگان و کارگزاران در مناطق مختلف توسط امام نبود.

هدف اصلى این سازمان جمع آورى خمس، زکات، نذور و هدایا از مناطق مختلف توسط وکلا و تحویل آن به امام و نیز پاسخ‌گویى امام به سؤالات و مشکلات فقهى و عقیدتى شیعیان و توجیه سیاسى آنان توسط وکیل امام بود. این سازمان کاربرد مؤثرى در پیشبرد مقاصد امامان داشت. امام هادى علیه السلام که در سامراء تحت نظر و کنترل شدیدى قرار گرفته بود، برنامه تعیین کارگزاران و نمایندگان را که پدرش امام جواد علیه السلام اجرا کرده بودند را ادامه داد و نمایندگان و وکلایى در مناطق و شهرهاى مختلف منصوب کرد و بدین وسیله یک سازمان ارتباطى هدایت شده و هماهنگ به وجود آورد که هدف‌هاى یاد شده را تامین مى‌کرد.

پس از شهادت امام هادی(ع)، یادگار سلیل امامت، حضرت امام حسن عسکری(ع) بدن مطهر پدر را غسل و کفن نمود و بر وی نماز گزارد. آنگاه اهالی سامرا که جملگی در عزا و ماتم آن حضرت بودند، بدن شریف وی را به خیابان بزرگ شهر، معروف به "شارع ابی احمد" تشییع و بر وی نماز گزاردند و سپس به خانه‌اش برگردانده، و در همان جا مدفون نمودند

جایگاه وکلا در زمان امام هادی (ع)

فقدان تماس بین امام و پیروانش، نقش مذهبى سیاسى وکلا را افزایش داد، به نحوى که کارگزاران(وکلاى) امام، مسئولیت بیشتری در گردش امور یافتند. وکلاى امام به تدریج تجربیات ارزنده‌اى را در سازماندهى شیعیان در واحدهاى جداگانه به دست آوردند.

گزارش‌هاى تاریخى متعدد نشان مى‌دهد که وکلا، شیعیان را بر مبناى نواحى گوناگون به چهار گروه تقسیم کرده بودند، نخستین ناحیه، بغداد، مدائن و عراق (کوفه) را شامل مى‌شد. ناحیه دوم، شامل بصره و اهواز بود. ناحیه سوم، قم و همدان، و بالاخره ناحیه چهارم، حجاز، یمن و مصر را دربر مى گرفت.

هر ناحیه به یک وکیل مستقل واگذار مى‌شد که تحت نظر او کارگزاران محلى، منصوب مى‌شدند. اقدامات سازمان وکالت را در دستورالعمل‌هاى حضرت هادى علیه السلام به مدیریت این سازمان، مى‌توان مشاهده کرد.

امام هادی(ع) در مدت عمر شریف خود با هفت تن از خلفای عباسی، معاصر بود و آنها عبارتند از: مأمون، معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز عباسی.

چگونگی شهادت امام هادی (ع)
امام نقی علیه السلام +emam naghi+imam naghi

سرانجام در ایام خلافت معتز بالله عباسی، به دستور این خلیفه نابکار و جنایت کار، آن حضرت را با زهر مسموم و به شهادت رسانیدند.

از عمر شریف امام هادی(ع) در هنگام شهادتش، تنها 42، یا 41 و یا 40 سال گذشته بود.

گرچه در سال شهادتش، همگان اتفاق دارند که در سال 254 قمری بود، ولی در روز و ماه شهادت جانگدازش اتفاقی میان مورخان و سیره نگاران نیست. اکثر مورخان و سیره نگاران شیعه، آن را سوم رجب دانسته ولی برخی از علمای شیعه و بسیاری از اهل سنت، آن را 27 و یا 25 جمادی الآخر می‌دانند.

به هر روی، پس از شهادت امام هادی(ع)، یادگار سلیل امامت، حضرت امام حسن عسکری(ع) بدن مطهر پدر را غسل و کفن نمود و بر وی نماز گزارد. آنگاه اهالی سامرا که جملگی در عزا و ماتم آن حضرت بودند، بدن شریف وی را به خیابان بزرگ شهر، معروف به "شارع ابی احمد" تشییع و بر وی نماز گزاردند و سپس به خانه‌اش برگردانده، و در همان جا مدفون نمودند.

هم اکنون در حرم مطهر این امام همام، غیر از قبر شریف وی، قبر مطهر فرزندش امام حسن عسکری(ع) و قبر حکیمه خاتون دختر امام جواد(ع) و قبر نرگس خاتون همسر امام حسن عسکری(ع) و مادر ارجمند امام زمان، حضرت حجت بن الحسن(ع) قرار دارد و این چهار قبر مطهر، مزار شیعیان و شیفتگان اهل بیت(ع) در این شهر مقدس می باشد.

شیخ حسن صاحب المعالم و آیت الله خویی، به نقل از مرحوم شیخ طوسی(ره)، وی را از اصحاب امام موسی کاظم(ع) دانسته‌اند و درباره وی گفته‌اند: طیالسی تمیمی، که وضعیتش چندان روشن نیست، از شیعیان کوفه و از علما و دانشمندان این منطقه به شمار می‌آمد و افرادی چون علی بن حسن بن فضال، سعد بن عبدالله و حمید بن زیاد از او نقل حدیث می‌کردند. همچنین او از افرادی چون سیف بن عمیره و صالح بن عقبه روایاتی را نقل کرد.(2)

 

پی نوشت ها :

1- رجال النجاشی، ص 340

2- التحریر الطاووسی (شیخ حسن صاحب المعالم)، ص 442؛ معجم رجال الحدیث (آیت الله خویی)، ج 71، ص 75

بخش عترت و سیره تبیان


منبع :

سایت خبرگزاری دانشجویان ایران

امام نقی و زیارت امیرالمومنین (علیها‌السلام)

امام نقی و زیارت امیرالمومنین (علیها‌السلام)

امام نقی emam naghi imam naghi

در فراز و نشیب زندگی معمولاً ما انسان‌ها با موضوعات مختلفی مواجه می‌شویم و چه بسا از کنار بسیاری از آن‌ها به سادگی بگذریم. اما حقیقت آنست که گنجینه‌ها تنها در زیر خاک‌ها و در بستر ساختمان‌های فروریخته مدفون نیستند، پس چه بسا در همین نزدیکی ما دفینه‌هایی ارزشمند وجود داشته باشد که تنها کمی جستجو و دقت، رمز گشای دست یابی به آن‌ها باشد.

زیارت، در عقیده شیعه گوهری در دسترس اما خزانه‌ای ناشناخته است. در فرهنگ شیعه، زیارت تنها محدود به ارتباطی محدود بین زائر و امام نیست، بلکه علاوه بر اینکه ناب‌ترین لحظات اظهار عشق و ارادت را رقم می‌زند، این کلمات خود ذخایر ارزشمندی هستند که دقت در آن‌ها پرده از نکات دقیق اعتقادی، زوایای مبهم تاریخی و لطایف سودمند اخلاقی بر می‌دارد.

یکی از این زیارات منقول از جانب اهل بیت (علیهم‌السلام) که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته باشد، زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام) در روز غدیر است که امام هادی (علیه‌السلام) آن را به ما آموخته‌اند. این زیارت مفصل که آن را شیخ مفید نقل می‌کند، در حقیقت در یک نگاه، زندگانی امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را از دوران مکه گرفته تا جنگ‌های مهم مدینه، از واقعه غدیر تا ماجرای غصب فدک، از دوران خلافت آن حضرت تا شهادت ایشان و ... به دقت به تصویر می‌کشد و در جای جای خویش ضمن تطبیق حوادث تاریخی با آیات مرتبط قرآنی، پرده از فضائل اخلاقی مولای متقیان بر می‌گشاید.

امام هادی(علیه السلام) در روز غدیر و در سالی که معتصم عباسی آن حضرت را احضار نمود، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را با این عبارات زیارت نمودند:

«... سلام بر تو ای امیر مؤمنان، به خدا ایمان آوردی در حالیکه مردم مشرک بودند و حق را تصدیق نمودی، در حالیکه آنان حق را تکذیب می‌نمودند و (در راه خدا) جهاد کردی در حالیکه آنان گریزان بودند و با آیینی خالص همراه با شکیبایی و بردباری به عبادت خداوند پرداختی تا آنکه مرگت فرا رسید...

سلام بر توای امیر مؤمنان! تو اولین کسی هستی که به خدا ایمان آوردی و برای او نماز گزاردی و جهاد نمودی و تو اولین کسی هستی که در دیار شرک و سرزمینی مملو از گمراهی به مقابله برخواستی؛ در حالیکه شیطان آشکارا مورد اطاعت قرار می‌گرفت و تو آن کسی هستی که گفتی: "فراوانی مردم در پیرامون من هرگز بر عزت من نمی‌افزاید و متفرق شدن آنان هرگز سبب وحشتم نمی‌گردد و اگر تمامی مردم مرا فرو گذارند، هرگز نالان نمی‌شوم."...

شهادت می‌دهم که تو پیوسته مخالف هوای نفس و هم‌نشین تقوا و توانا در فروبردن خشم، و چشم پوش و درگذرنده از خطای مردم بودی (اما) هنگامی که از فرمان الهی سرپیچی می‌شد، تو خشمگین و به گاه اطاعت دستورات الهی راضی بودی و به آنچه خداوند با تو عهد نموده بود، پایبند و فرمان بردار بودی...

سلام بر توای امیر مؤمنان! تو اولین کسی هستی که به خدا ایمان آوردی و برای او نماز گزاردی و جهاد نمودی و تو اولین کسی هستی که در دیار شرک و سرزمینی مملو از گمراهی به مقابله برخواستی؛ در حالیکه شیطان آشکارا مورد اطاعت قرار می‌گرفت و تو آن کسی هستی که گفتی: "فراوانی مردم در پیرامون من هرگز بر عزت من نمی‌افزاید و متفرق شدن آنان هرگز سبب وحشتم نمی‌گردد و اگر تمامی مردم مرا فرو گذارند، هرگز نالان نمی‌شوم."...

چه بسا کارهایی که تقوا تو را از اراده انجام آن بازداشت؛ اما دیگران در آن از هوای نفس خویش پیروی نمودند، لذا افراد نادان پنداشتند تو از انجام آن (امور) ناتوانی. به خدا سوگند کسی که چنین بپندارد، راه را گم نموده و راه نیافته است.

و در آرمیدن در بستر (رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)) شبیه اسماعیل(علیه السلام) بودی؛ هنگامی که پاسخ گفتی آن گونه که او پاسخ گفت و با بردباری و شکیبایی اطاعت خدا را نمودی آن گونه که او بردباری و اطاعت نمود؛ وقتی که ابراهیم(علیه السلام) به او "...گفت: «پسرم! من در خواب دیدم که تو را ذبح می‌کنم، نظر تو چیست؟» گفت:«پدرم! هر چه دستور داری اجرا کن، به خواست خدا مرا از صابران خواهی یافت!»"(1) و همین گونه هنگامی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) تو را فرمان داد تا در بسترش بیارمی و با جانت از او محافظت نمایی، به سرعت فرمان او را پذیرفتی و جان خویش را به خطر انداختی. پس خداوند فرمانبریت را قدردانی نمود و عمل زیبایت را با گفتار خویش آشکار نمود و (فرمود): "بعضی از مردم، جان خود را به خاطر خشنودی خدا فدا می‌کنند ..."(2)

غدیر خم naghi

شهادت می‌دهم که خداوند دعای پیامبرش را درباره تو به استجابت رسانید سپس به او فرمان داد تا مقامی را که به تو اعطا نموده برای امت آشکار کند تا شأن تو را بالا برد ...

(پس) پروردگار جهانیان به او وحی نمود: "ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است، کاملاً (به مردم) برسان! و گر نه، رسالت او را انجام نداده‌ای! خداوند تو را از (آسیب) مردم، نگاه می‌دارد"(3) پس رنج سفر را بر خود هموار کرد و در نیم روزی سوزان به پا خاست پس با صدایی بلند (و جملاتی رسا) سخن راند و (موضوع را) به گوش مردم رسانید.

سپس از تمامی مردمان پرسید: "آیا (پیام خداوند را) رساندم؟" پس گفتند: "خداوند گواه است که آری." پس گفت: "خدایا تو شاهد باش." سپس فرمود: "آیا من نسبت به مؤمنان از خود آنان سزاوارتر و نزدیک‌تر نیستم؟" پس گروه‌های مردمان گفتند: "آری." پس او دست تو را بلند کرد و گفت: "هرکس من مولای او هستم، پس این علی مولای اوست. خدایا سرپرست کسی باش که علی را سرپرست خویش بداند و دشمن آن کس باش که با علی دشمنی کند و یار آن کس باش که او را یاری کند، و کسی را که علی را واگذارد، واگذار."

پس جز عده‌ای اندک، (از صمیم قلب) بر آنچه خداوند در باره تو بر پیامبرش نازل نمود، ایمان نیاوردند و از این رو آنان جز زیان سودی نبردند. و خداوند پیش از این علیرغم ناخوشایندی آنان، در باره تو این آیه را نازل نمود: "ای کسانی که ایمان آوردهاید! هر کس از شما، از آیین خود بازگردد، (به خدا زیانی نمی‌رساند) خداوند جمعیتی را می‌آورد که آن‌ها را دوست دارد و آنان (نیز) او را دوست دارند؛ در برابر مؤمنان متواضع و در برابر کافران سرسخت و نیرومندند. آن‌ها در راه خدا جهاد می‌کنند و از سرزنش هیچ ملامتگری هراسی ندارند. این، فضل خداست که به هر کس بخواهد (و شایسته ببیند) عطا می‌کند و (فضل) خدا گسترده، و خداوند داناست."(4)

خداوندا از رحمت خویش دور بدار کسانی را که حق ولی‌ات را غصب کردند و پیمان او را انکار نمودند و علیرغم یقین(بر حقانیت او) و اقرار بر ولایتش در روز اکمال دین(روز غدیر)، او را انکار کردند.»

آری، این زیارت ارزشمند، یکی از میراث‌های گران‌بهایی است که از امام هادی(علیه السلام) برای ما بر جای مانده است. بیایید غدیر امسال با عبارات دل‌نواز امام دهم، صحنه قلبمان را زیارتگاه امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار دهیم.

 

پاورقی‌ها:

1-  سوره صافات، آیه 102

2-  سوره بقره، آیه 207

3- سوره مائده، آیه 67

4- سوره مائده، آیه 54

5- در ترجمه زیارت به زبان فارسی تلاش گردیده تا مفاهیم به صورتی روان و در عین حال با پایبندی حد اکثری به عبارات اصلی، به فارسی ترجمه گردد.

بخش عترت و سیره تبیاه


منبع: "مفاتیح‌الجنان"، تألیف ثقة الإسلام شیخ عباس قمی(ره)(همراه با تلخیص و اضافات))

اصحاب و ياران امام دهم (امام نقی) (ع )

در ميان اصحاب امام دهم ، برمي خوريم به چهره هايی  چون " علی بن جعفر ميناوي " که متوکل او را به زندان انداخت و مي خواست بکشد . ديگر اديب معروف ، ابن سکيت که متوکل او را شهيد کرد . و علت آن را چنين نوشته اند که دو فرزند متوکل خليفه عباسی در نزد ابن سکيت درس مي خواندند . متوکل از طريق فرزندان خود کم کم ، متوجه شد که ابن سکيت از هواخواهان علی (ع ) و آل علی (ع ) است . متوکل که از دشمنان سرسخت آل علی (ع ) بود روزی ابن سکيت را به حضور خود خواست و از وی پرسيد : آيا فرزندان من شرف و فضيلت بيشتر دارند يا حسن و حسين فرزندان علی  (ع ) ؟ ابن سکيت که از شيعيان و دوستداران باوفای خاندان علوی بود ، بدون ترس و ملاحظه جواب داد : فرزندان تو نسبت به امام حسن (ع ) و امام حسين (ع ) که دو نوگل باغ بهشت و دو سيد جنت ابدی الهي اند قابل قياس و نسبت نيستند . فرزندان تو کجا و آن دو نور چشم ديده مصطفی کجا ؟ آنها را با قنبر غلام حضرت (ع ) هم نمي توان سنجيد . متوکل از اين پاسخ گستاخانه سخت برآشفت . در همان دم دستور داد زبان ابن سکيت را از پشت سر درآوردند و بدين صورت آن شيعی خالص و يار راستين امام دهم (ع ) را شهيد کرد . ديگر از ياران حضرت هادی (ع ) حضرت عبدالعظيم حسنی است . بنا بر آنچه محدث قمی در منتهی الآمال آورده است : " نسب شريفش به چهار واسطه به حضرت امام حسن مجتبی عليه السلام منتهی مي شود ... " از اکابر محدثين و اعاظم علماء و زاهدان و عابدان روزگار خود بوده است و از اصحاب و ياران حضرت جواد (ع ) و حضرت امام هادی  (ع ) بود . صاحب بن عباد رساله ای مختصر در شرح حال آن جناب نوشته . نوشته اند : " حضرت عبدالعظيم از خليفه زمان خويش هراسيد و در شهرها به عنوان قاصد و پيک گردش مي کرد تا به ری آمد و در خانه مردی از شيعيان مخفی  شد ... " . " حضرت عبدالعظيم ، اعتقاد راسخی به اصل امامت داشت . چنين استنباط مي شود که ترس اين عالم محدث زاهد از قدرت زمان ، به خاطر زاهد بودن و حديث گفتن وی نبوده است ، بلکه به علت فرهنگ سياسی او بوده است . او نيز مانند ديگر داعيان بزرگ و مجاهد حق و عدالت ، برای نشر فرهنگ سياسی صحيح و تصحيح اصول رهبری در اجتماع اسلامی  مي کوشيده است ، و چه بسا از ناحيه امام ، به نوعی  برای اين کار مأموريت داشته است . زيرا که نمي شود کسی با اين قدر و منزلت و ديانت و تقوا ، کسی که حتی عقايد خود را بر امام عرضه مي کند تا از درست بودن آن عقايد ، اطمينان حاصل کند - به طوری که حديث آن معروف است - اعمال او ، به ويژه اعمال اجتماعی  و موضعی او ، بر خلاف نظر و رضای امام باشد . حال چه به اين رضايت تصريح شده باشد ، يا خود حضرت عبدالعظيم با فرهنگ دينی و فقه سياسی بدان رسيده باشد " .

منبع: تبیان

عاشقان احساس مستی می کنند -امام نقی ع

عاشقان احساس مستی می کنند

امام نقی

امشب از جام ولایت سر خوشم

از دل و جان باده را سر می کشممیکده دارد هوای دیگری

در طرب آورده می را ساغری

هر طرف آید ندای نوش نوش

می رسد از عالم بالا سروش

ملک ایمان را چراغانی کنید

سینه را جمله جوشانی کنید

از "سمانه" شد عیان روی نگار

کز رخش آمد به دنیا نو بهار

مه خجل از طلعت زیبای او

جمع مستان واله مینای او

در سرای فاطمه گل باز شد

گوئیا بار دگر اعجاز شد

دیده بگشوده به عالم نوگلی

که بود نور دو چشمان علی

تهنیت آید ز سوی کبریا

در حریم خانه ی ابن الرضا

او بود چشم و چراغ فاطمه

درد ها سازد بگردون خاتمه

زینت عرش است و ارکان وجود

مهره زیبای خلاق ودود

باز یاران، وا گل شادی شده

سالروز مولد هادی شده

عاشقان احساس مستی می کنند

خاک پایش کل هستی می کنند

می زند خنده به مستان روزگار

می سراید نغمه از شادی هزار

نوبهاران با دلی افروخته

بر تن گل جامه گل دوخته

در جنان زهرای اطهر لب گشاد

کامده دنیا گل باغ جواد

بهجت قلب علی مرتضاست

نور چشمان علی موسی الرضاست

 

 

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


حبیب الله موحد

چهل مروارید از صدف وجود امام هادی نقی علیه السلام


چهل مروارید از صدف وجود امام هادی علیه السلام


 





 
گویند سخنان و نوشته های هر کس مبیّن روحیات و شخصیت وی می‌باشد. امیرالمومنین علیه السلام می‌فرماید: معرفِ هر کس زبان اوست و تا هنگامی که سخن نگفته در پشت زبانش پنهان است. کسی که به منبع فیض الهی وصل است سخنان پُر مغز و گرانبهایی ارائه می‌دهد که انسان ساز و سرنوشت ساز است. در این مقاله برخی از غنچه های کلام امام هادی علیه السلام را دستچین نموده و برای بهره گیری، تقدیم عاشقان اهل بیت عصمت و طهارت می‌نماییم.

1- شکر و شاکر
 

«الشاکِرُ أَسعَدُ بِالشکر مِنهُ بِالنعمَةِ الَتی أَوجَبَتِ الشکرَ لاَِنَّ النعَمَ مَتاعٌ وَ الشکرُ نِعَم وَ عُقبی.»؛
شخص شکرگزار، به سبب شکر، سعادتمند تر است تا به سبب نعمتی که باعث شکر شده است. زیرا نعمت، کالای دنیاست و شکرگزاری، نعمتِ دنیا و آخرت است.

2- جایگاه اجابت دعا
 

«إِنَّ لله بِقاعًا یُحِبُّ أَن یُدْعی فیها فَیَستجیبَ لِمَن دَعاهُ وَ الحَیْرُ مِنها.»؛
همانا برای خداوند بقعه‌هایی است که دوست دارد در آنها به درگاه او دعا شود و دعای دعا کننده را به اجابت رساند، و حائر - حسین علیه السلام- یکی از آن‌هاست.

3- خدا ترسی
 

«مَنِ اتقَی الله یُتقی، وَ مَنْ أَطاعَ الله یُطاعُ، وَ مَنْ أَطاعَ الْخالِقَ لَم یُبالِ سَخَطَ الَمخلوقینَ؛ و مَنْ أَسْخَطَ الخالِقَ فَلییقَنَ أَنْ یَحِلَّ بِهِ سَخَط الَمخلوقینَ.»؛
هر کس از خدا بترسد، مردم از او بترسند، و هر که خدا را اطاعت کند، از او اطاعت کنند، و هر که مطیع آفریدگار باشد، باکی از خشم آفریدگان ندارد، و هر که خالق را به خشم آورد، باید یقین کند که به خشم مخلوق دچار می‌شود.

4- اطاعت خیرخواه
 

«مَن جَمَعَ لَکَ وُدَّهُ وَ رَأیَهُ فَاجْمَع لهُ طاعَتکَ.»؛
هر که دوستی و نظر نهاییاش را برای تو همه جانبه گرداند، طاعتت را برای او همه جانبه گردان.

5- اوصاف پروردگار
 

«إِنَّ الله لا یُوصَفُ إِلاّ به ما وَصَفَ بِهِ نفسَهُ، وَ أَنّی یُوصَفُ الَّذی تعْجِزُ الحَواسُّ أَنْ تدرکَهُ وَ الاَْوهامُ أَن تنالَهُ وَ الخَطَراتُ أَنْ تحُدَّهُ وَ الاْبصارُ عَنِ الاِحاطَةِ بِهِ. نأی فی قربهِ وَ قَرُبَ فی نَأیِهِ، کَیَّفَ الکَیْفَ به غیرِ أَن یُقالَ: کَیفَ، وَ أَیَّنَ الایْنَ بلا أَنْ یُقالَ: أَینَ، هُوَ مُنقَطِعُ الکَیفِیةِ وَ الاینیَّةِ، أَلواحِدُ الاْحَدُ، جَلَّ جَلالُهُ وَ تقَدّسَت أَسماؤُهُ.»؛
به راستی که خدا، جز بدانچه خودش را وصف کرده، وصف نشود. کجا وصف شود آن که حواس از درکش عاجز است، و تصورات به کُنه او پی نبرند، و در دیده‌ها نگنجد؟ او با همه نزدیکیاش دور است و با همه دوریاش نزدیک. کیفیت و چگونگی را پدید آورده، بدون این که خود کیفیت و چگونگی داشته باشد. مکان را آفریده، بدون این که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان بر کنار است. یکتای یکتاست، شکوهش بزرگ و نام‌هایش پاکیزه است.

6- اثر بخش خداست، نه روزگار
 

«لا تعْدُ ولا تجعَل لِلایامِ صُنعًا فی حُکم ِالله.»؛
از حدّ خود تجاوز نکن و برای روزگار هیچ اثری در حکم خدا قرار نده.

7- نتیجه بی اعتنایی به مکر خدا
 

«مَن أَمِنَ مَکرَالله وَ أَلیمَ أَخذِهِ، تکبَّرَ حَتی یَحِلَّ بهِ قَضاؤُهُ وَ نافِذُ أَمْرِهِ، وَ مَن کانَ عَلی بَینة مِن رَبِّهِ هانَتْ عَلیهِ مَصائِبُ الدنیا وَ لوْ قرِضَ وَ نشِرَ.»؛
هر که از مکر خدا و مؤاخذه دردناکش آسوده زندگی کند، تکبر پیشه کند تا قضای خدا و امر نافذش او را فراگیرد، و هر که بر طریق خدا پرستی، محکم و استوار باشد، مصائب دنیا بر وی سبک آید، اگر چه مقراض- قیچی- شود و ریز ریز گردد.

8- تقیّه
 

«لوْ قلتُ إِنَّ تارِکَ التقِیةِ کتارِکِ الصَّلوةِ لکنتُ صادِقا.»؛
اگر بگویم کسی که تقیّه را ترک کرده، مانند کسی است که نماز را ترک کرده، راست گفته‌ام.

9- جبران نقص
 

«لِبَعض مَوالیهِ: عاتِب فلانا وَ قل لهُ: إنَّ اللهَ إِذا أَرادَ به عبد خَیرًا إِذا عُوتِبَ قَبِلَ.»؛
امام علی النقی علیه السلام به یکی از دوستانش فرمود: فلانی را توبیخ کن و به او بگو: خداوند چون خیر بنده ای خواهد، وی را توبیخ نماید، پس هر گاه توبیخ شود، بپذیرد. [و در صدد جبران نقص خود برآید.]

10- دنیا جایگاه آزمایش
 

«إِن الله جَعَلَ الدنیا دارَ بَلوی وَالاخِرَةَ دارَ عُقبی وَ جَعَلَ بَلوَی الدنیا لِثوابِ الاْخِرَةِ سَبَبًا وَ ثَوابَ الاْخِرَةِ مِنْ بَلوَی الدنیا عِوَضًا.»؛
همانا که خداوند دنیا را سرای امتحان و آزمایش ساخته و آخرت را سرای رسیدگی قرار داده است، و بلای دنیا را وسیله ثواب آخرت، و ثواب آخرت را عوض بلای دنیا قرار داده است.

11- ستمکار بردبار
 

«إنَّ الظالِمَ الحالِمَ یَکادُ أَنْ یُعفی علیهِ بحِلمِهِ؛ و إِنَّ المحِقَّ السفیهَ یَکادُ أَنْ یُطفِیءَ نورَ حقهِ بِسَفههِ.»؛
به راستی ستمکار بردبار، چه بسا که به وسیله حلم و بردباری خود از ستمش گذشت شود و صاحب حق نابخرد، چه بسا که به سفاهت خود، نور حقِّ خویش را خاموش کند.

12- آدم بی شخصیّت
 

«مَنْ هانتْ عَلیهِ نَفسُهُ فَلا تأمَنْ شَرَّهُ.»؛
کسی که خود را پست شمارد، از شرّ او در امان مباش.

13- دنیا جایگاه سود و زیان
 

«أَلدنیا سُوقٌ رَبحَ فیها قَومٌ وَ خَسِرَ آخَرُونَ.»؛
دنیا بازاری است که گروهی در آن سود می‌برند و دسته ای زیان می‌بینند.

14- حسد و خودخواهی
 

«أَلحَسَدُ ماحِقُ الحَسَناتِ، وَالزَّهْوُ جالبُ المَقتِ، وَالعُجْبُ صارِفٌ عَنْ طلبِ العِلمِ داع إِلَی الغَمطِ وَ الجَهلِ، وَالبُخلُ أَذمُّ الاخلاقِ وَ الطَّمَعُ سَجِیَّة سَیئَةٌ.»؛
حسد، نیکویی‌ها را نابود سازد، و دروغ، دشمنی آوَرَد، و خود پسندی مانع از طلب دانش و خواهان خواری و جهل گردد، و بخل ناپسندیده‌ترین خُلق و خوی است، و طمع خصلتی ناروا و ناشایست است.

15- پرهیز از تملق
 

«قالَ أَبوالحَسَنِ الثّالِثِ علیه السلام لِرَجُل وَ قَدْ أَکثَرَ مِن إِفراطِ الثناءِ عَلَیهِ: أَقبِل عَلی شَأنِکَ، فَإِنَّ کَثرَةَ المَلَقِ یهْجُمُ عَلَی الظنَةِ وَ إِذا حَللتَ مِنْ أَخیکَ فی مَحَلِّ الثقَةِ، فَاعْدِلْ عَنِ الْمَلَقِ إِلی حُسْنِ النیَّةِ.»؛
امام هادی علیه السلام به کسی که در ستایش از ایشان افراط کرده بود فرمودند:از این کار خود داری کن که تملقِ بسیار، بد گمانی به بار می‌آورد و اگر اعتماد برادر مؤمنت از تو سلب شد از تملق او دست بردار و حسن نیّت نشان ده.

16- جایگاه حُسن ظنّ و سوء ظنّ
 

«إِذا کانَ زَمانُ العَدلِ فیهِ أَغلَبَ مِنَ الجَورِ فَحَرامٌ أَنْ یَظُنَّ بأَحَد سُوءً حَتی یَعلَمَ ذلِکَ مِنهُ، وَ إِذا کانَ الجَورُ أَغلَبَ فیهِ مِنَ العَدلِ فَلَیسَ لاَِحَد أَن یَظُنَّ بِأَحَد خَیرًا ما لَمْ یَعلَم ذلِکَ مِنهُ.»؛
هر گاه در زمانه ای عدل بیش از ظلم رایج باشد، بد گمانی به دیگری حرام است، مگر آن که - آدمی- بدی از کسی ببیند؛ و هر گاه در زمانه ای ظلم بیش از عدل باشد، تا وقتی که - آدمی- خیری از کسی نبیند، نباید به او خوشبین باشد.

17- بهتر از نیکی و زیباتر از زیبایی


«خَیرٌ مِنَ الخَیرِ فاعِلُهُ، وَ أَجْمَلُ مِنَ الجَمیلِ قائِلهُ، وَ أَرجَحُ مِنَ العِلمِ حامِلهُ، وَ شَرّ مِنَ الشرِّ جالِبُهُ، وَ أَهْوَلُ مِنَ الهَولِ راکِبُهُ.»؛
بهتر از نیکی، نیکوکار است، و زیباتر از زیبایی، گوینده آن است، و برتر از علم، حامل آن است، و بدتر از بدی، عامل آن است، و وحشتناک‌تر از وحشت، آورنده آن است.

18- توقّع بیجا
 

«لا تطلُبِ الصَّفا مِمَّنْ کَدَرتَ عَلَیهِ، ولاَالوَفاءَ لِمَنْ غَدَرْتَ بهِ، وَلاَ النصحَ مِمَّنْ صَرَفتَ سُوءَ ظنِکَ إِلَیْهِ، فَإِنما قَلبُ غَیْرِکَ کقَلبِکَ لهُ.»؛
از کسی که براو خشم گرفته ای، صفا و صمیمیّت مخواه و از کسی که به وی خیانت کرده ای، وفا مطلب و از کسی که به او بدبین شده ای، انتظار خیرخواهی نداشته باش، که دل دیگران برای تو همچون دل تو برای آن‌هاست.

19- برداشت نیکو از نعمت‌ها
 

«أَلقوا النعَمَ به حسن مجاورت‌ها وَ التمِسُوا الزِّیادَةَ فیها بِالشکرِ عَلیْها، وَاعلَمُوا أَنَّ النفسَ أَقبَلُ شَیء لِما أَعطَیتَ وَ أَمنَعُ شَیء لِما مَنَعْتَ.»؛
نعمت‌ها را با برداشت خوب از آنها به دیگران ارائه دهید و با شکرگزاری افزون کنید، و بدانید که نفس آدمی رو آورنده‌ترین چیز است به آنچه به او بدهی و بازدارنده‌ترین چیز است از آنچه که از او بازداری.

20- خشم به زیردستان
 

«أَلغضَبُ عَلی مَنْ تملِکُ لُؤمٌ.»؛
خشم بر زیردستان از پستی است.

21- عاقّ والدین
 

«أَلعُقوقُ ثکلُ مَنْ لمْ یَثکَلْ.»؛
نافرمانی فرزند از پدر و مادر، داغِ داغ نادیدگان است.

22- تأثیر صله رحم در ازیاد عمر
 

«إِنَّ الرَّجُلَ لیَکونَ قَدْ بَقِی مِنْ أَجَلِهِ ثلاثونَ سَنَةً فَیَکُونُ وُصُولاً لِقَرابَتِهِ وُصُولاً لِرَحِمِهِ، فَیَجعلُهَا الله ثَلاثَةً وَ ثَلاثینَ سَنةً، وَ إِنَّهُ لیَکونَ قَدْ بَقِی مِن أَجَلِهِ ثَلاثٌ وَ ثَلاثُونَ سَنَةً فَیَکونُ عاقّا لِقرابَتِهِ قاطِعًا لِرَحِمِهِ، فَیَجعَلهَا الله ثَلاثَ سِنینَ.»؛
چه بسا شخصی که از عمرش سی سال باقی مانده باشد ولی به خاطر صله رحم و پیوند با خویشاوندانش، خداوند عمرش را به 33 سال برساند؛ و چه بسا کسی که از مدّت عمرش 33 سال باقی مانده باشد، به خاطر آزردن خویشاوندان و قطع رحمش، خداوند آن را به سه سال برساند.

23- نتیجه عاقّ والدین
 

«أَلعُقوقُ یُعَقبُ الْقلةَ وَ یُؤَدّی إِلَی الذلةِ.»؛
نارضایتی پدر و مادر، کمی روزی را به دنبال دارد و آدمی را به ذلت می‌کشاند.

24- بیطاقتی در مصیبت
 

«أَلمُصیبَة لِلصّابِرِ واحِدَةٌ وَ لِلجازِع إِثنانِ.»؛
مصیبت برای صابر یکی است و برای کسی که بیطاقتی می‌کند دوتاست.

25- همراهان دنیا و آخرت
 

«أَلناسُ فِی الدنیا بِالاموالِ وَ فِی الاخِرَةِ بالاعمال.»؛
مردم در دنیا با اموالشان و در آخرت با اعمالشان هستند.

26- شوخی بیهوده
 

«أَلهَزلُ فَکاهَة السفهاءِ وَ صَناعَة الجُهّال.»؛
مسخرگی، تفریح سفیهان و کار جاهلان است.

27- زمان جان دادن
 

«أذکُر مَصْرَعَکَ بَینَ یَدَی أَهلِکَ، وَلا طبیبٌ یَمنعُکَ وَلاحَبیبٌ یَنفعُکَ.»؛
وقت جان دادن خود را نزد خانواده‌ات به یاد آر که در آن هنگام طبیبی جلوگیر مرگت و دوستی نفع رسانت نباشد.

28- نتیجه جدال
 

«أَلمِراءُ یُفسِدُ الصِّداقَةَ القَدیمَةَ وَ یُحَلِلُ العُقدَةَ الوَثیقَةَ وَ أَقَلُّ ما فیهِ أَنْ تکونَ فیهِالمُغالبَة وَ المُغالَبَة أُسُّ أَسبابِ القَطیعَةِ.»؛
جدال، دوستی قدیمی را تباه می‌کند و پیوندِ اعتماد را می‌گسلد و کمترین چیزی که در آن است غلبه بر دیگری است، که آن هم سبب جدایی می‌شود.

29- حکمت ناپذیری دل فاسد
 

«أَلحِکمَة لا تنجَعُ فِی الطباعِ الفاسِدَةِ.»؛
حکمت، اثری در دلهای فاسد نمی‌گذارد.

30- درک لذت
 

«أَلسَّهَرُ أَلذُّ لِلمَنامِ وَالْجُوعُ یَزیدُ فی طیبِ الطَّعام.»؛
شب بیداری، سبب لذتبخشی خواب، و گرسنگی سبب خوش خوراکی در طعام ناب است.

31- اسیر زبان
 

«راکِبُ الحَرُون أَسیرُ نفسِهِ، وَالجاهِلُ أَسیرُ لِسانِهِ.»؛
کسی که اسیر هوای نفس خویش است؛ گویا بر اسب سرکش، سوار است، و نادان، اسیر زبان خویش است.

32- تصمیم قاطع
 

«أُذکُرْ حَسَراتِ التفریطِ بِأَخذِ تقدیمِ الحَزمِ.»؛
افسوسِ کوتاهی در انجام کار را با گرفتن تصمیم قاطع جبران کن.

33- خشم و کینه توزی
 

«أَلعِتابُ مِفتاحُ الثقالِ، وَالْعِتابُ خَیرٌ مِنَ الحِقدِ.»؛
خشم و تندی، کلیدِ گرانباری است و خشم، شدیدتر از کینه توزی است.

34- ظهور مقدَّرات
 

«أَلمَقادیرُ تریکَ مالا یَخْطُرُ بِبالِکَ.»؛
مقدَّرات، چیزهایی را بر تو نمایان می‌سازد که به فکرت خطور نکرده است.

35- خود خواهان مغضوب
 

«مَن رَضِی عَنْ نفسِهِ کَثرَ السّاخِطونَ عَلَیهِ.»؛
هر که از خود راضی باشد، خشمگیران بر او زیاد خواهند بود.

36- تباهی فقر
 

«أَلفقرُ شَرَهُ النفسِ وَ شِدةُ القنوطِ.»؛
فقر، مایه آزمندی نفس و سببِ ناامیدی زیاد است.

37- راه پرستش
 

«لو سَلکَ الناسُ وادِیًا شُعَبًا لَسلکتُ وادِی رَجُل عَبَدَالله وَحدَهُ خالِصًا.»؛
اگر مردم به راه های گوناگونی روند، من به راه کسی که خدا را خالصانه می‌پرستد خواهم رفت.

38- آثار گوشتخواری
 

«مَن ترَکَ اللحْمَ أَرْبَعینَ صَباحًا ساءَ خُلقهُ وَ مَنْ أَکَلَ اللحْمَ أَربَعینَ صَباحًا ساءَ خُلقهُ.»؛
کسی که چهل روز گوشت نخورد، بد خُلقی پیدا کند، و کسی که چهل روز پی در پی نیز گوشت بخورد اخلاقش بد شود.

39- یگانگی خدا
 

«لم یَزلِ الله وَحْدهُ لا شَیءَ مَعَهُ، ثمَّ خَلقَ الاشیاءَ بَدیعًا وَاخْتارَ لِنفسِهِ أَحسَنَ الاْسْماءِ.»؛
خداوند از ازل تنها بود و چیزی با او نبود، سپس اشیاء را به صورت نوظهور آفرید و برای خودش بهترین نام‌ها را برگزید.

40- فروتنی
 

«أَلتواضُعُ أَنْ تعطِی الناسَ ما تحِبُّ أَنْ تعْطاهُ.»؛
فروتنی آن است که با مردم چنان کنی که دوست داری با تو چنان باشند.

منبع : راسخون

نوآوری های امام هادی نقی (ع) در مدیریت تحولات فکری و فرهنگی


نوآوری های امام هادی (ع) در مدیریت تحولات فکری و فرهنگی


 

نویسنده : امیرعلی حسنلو



نوآوری های امام هادی نقی (ع) در مدیریت تحولات فکری و فرهنگی
 

ویژگی خاص دوره امامت امام هادی(ع)
 

اگر دوره های امامت را به چهار دوره تقسیم کنیم، دوره امام هادی (ع) به خاطر ویژگی های خاص سیاسی و علمی و فرهنگی دوره ای دیگر است که در آن علاوه بر تدبیر برای آینده شیعه از لحاظ سیاسی و عقیدتی، تحکیم پایه های فرهنگی و انتقال کامل دست آوردهای تمام دوران امامت انجام گرفته و مرحله نوینی برای شیعه آغاز گردیده که در نوع خود نقطه عطف بسیار مهمی است.
هر یک از ائمه علیهم السلام در دوره خود براساس تدابیر مقتضی و مناسب با حوادث و تحولات اجتماعی و سیاسی و فکری، جهت هدایت شیعیان و حفظ خط اصلی اسلام ناب، اقدامات بسیار سنجیده ای را انجام داده اند. به نحوی که با وجود حاکم بودن شرایط سخت و اختناق سیاسی، تشیع به عنوان خطی روشن که متمایز با اکثریت حاکم بود، موجودیت خود را حفظ کرد.
دوره امام هادی (ع) دوره ای است که بنیان برخی از اندیشه های ناب تشیع شکل گرفته و بنیان مرجعیت و زعامت شیعه در این دوره گذاشته شده بود. قرن سوم در جهان اسلام قرن نوینی از نظر علمی و فکری بود که حرکت جامعه به سوی رشد علمی و فرهنگی با رویش اندیشه های جدید کلامی و ورود شبهات مختلف عقلی و فلسفی- که متأثر از نهضت ترجمه بود مرحله ای متمایزتر از گذشته را در پیش روی قرار داده بود. مکاتب و فرقه های مختلف علمی با اختلافات و تنازع، درحال تولید علم براساس اندیشه های خود بودند. و نابسامانی فکری تمام جهان اسلام را به خاطر شیوع شبهات گرفته بود.
اما مکتب اهل بیت با برتری محسوس، در محاصره دستگاه سیاسی از پایه های محکم و استوار و منطقی به برکت وجود ائمه علیهم السلام برخوردار بود و هرگاه شبهه ای متوجه کلیت و محتوای اسلام می شد تنها پاسخ قانع کننده از سوی رهبران مکتب اهل بیت صادر می شد. و این واکنش اساسی از سوی ائمه منجر به سامان دهی سازمان یافته مبانی فکری اسلام می شد.
امام هادی(ع) در این دوره خطیر و از لحاظ علمی که برای آینده جهان اسلام اهمیت خاص داشت، امامت داشت و بایستی به گونه ای بنیان های علمی مکتب اهل بیت را تأسیس و سازماندهی می کرد که تا قرن های آتی این بنیانگذاری، نیازهای فکری و سیاسی را پاسخ بدهد. امام آینده ای بسیار دور را مدنظر داشت و از نظر فکری و سیاسی جهت صیانت و استمرار امامت مدبرانه، برنامه ریزی کرد و شالوده های مهم را مشخص نمود که در این مقاله به قسمت هایی از مدیریت توانمند فکری و علمی امام می پردازیم.

دوران امامت
 

امام هادی(ع) در سال 212 پانزدهم ماه ذی حجه در اطراف مدینه از مادری بافضیلت به نام سمانه یا سوسن متولد شد. (1) پدر بزرگوارش امام جواد(ع) در سال 220 به شهادت رسید. بدین ترتیب امامت امام هادی(ع) در سن هشت سالگی آغاز و تا سال 254 به مدت 33 سال استمرار داشت. آن حضرت در بین مردم با القاب، عامل، فقیه، امین، نقی، طیب مشهور بود.
آن حضرت در دوره امامتش، معاصر شش تن از سلاطین عباسی به نام های معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز بود که دشمن ترین آنها نسبت به علویان متوکل بود.

وضع اجتماعی و سیاسی معاصر امام هادی (ع)
 

هرچه حکومت عباسیان از دوران استقرار و ثبات آن فاصله می گرفت از نظر سیاسی اقتدار آنها کاهش می یافت، این تنزل قدرت و حاکمیت، از علل مختلف ناشی می شد که از جمله آنها نارضایتی اجتماعی و گسترش قیام های علویان و مفاسد هیئت حاکمه و شیوع فساد در اجتماع از سوی درباریان بود، نفوذ عناصر ناشایسته در هرم قدرت و حاکمیت از جمله عوامل کاهش اقتدار سیاسی سلاطین عباسی بود.
عباسیان در آغاز کار خود برای سرکوب امویان و به دست آوردن منزلت اجتماعی شعار «الرضا من آل محمد» را سرلوحه برنامه های سیاسی خود قرار دادند اما پس از قدرت گیری از این شعار، با کشتار علویان فاصله گرفتند، عنصر ایرانی در اقتدار سیاسی عباسیان نقش مهمی ایفا کرد. چنان که از نظر فرهنگی و علمی، ایران نقش اساسی در انتقال علوم ایرانی و هندی و یونانی به جهان اسلام داشت. از نظر دیوانی و تشکیلاتی و سیاسی نیز اقتدار لازم را به نهادهای قدرت عباسیان تزریق کردند، مدیریت شایسته عناصر و خاندان های اصیل ایرانی در تشکیلات حکومتی عباسیان قابل انکار است. به تدریج که مدیریت ایرانیان از تشکیلات کاسته شد، اقتدار نیز کاهش یافت. از طرفی ایرانیان به خاطر حمایت از اهل بیت علیهم السلام که در شعار عباسیان دیده می شد، همکاری نزدیکی با آنها داشتند که به دور از حقیقت نخواهد بود، اگر فاصله گیری آنها از شعار و سرکوب عناصر ایرانی را از علل مهم کاهش اقتدار عباسیان بدانیم. (2)
دشمنی برخی از سلاطین عباسی مثل متوکل با خاندان امامت و علویان تا حدی بود که امنیت مالی و جانی آنان در مخاطره بود. از این روی امام هادی(ع) با توجه به این اختناق و فقدان امنیت برای صیانت از جان و مال پیروان اهل بیت فعالیت های کاملا سری و پنهانی داشت.
امام هادی(ع) قبل از اینکه توسط مأموران عباسی به سامرا احضار شود در مدینه سکونت داشت که مرکز علمی و فقهی بزرگ جهان اسلام محسوب می شد، فعالیت های علمی مناسب با جو علمی مدینه برقرار بود، براساس اظهار شیخ مفید، امام مدت ده سال آخر دوره امامت را در سامرا سکونت اجباری و تحت نظر داشت. (ارشاد مفید/2/312)
اختناق شدید سیاسی و شیوع شبهات فکری و عقیدتی، دو پدیده مهم دوره امام هادی(ع) بود که اگر مواضع و تدابیر امام نبود، اساس فکری مکتب اسلام و عقاید بنیانی آن مثل توحید، گرفتار آشفتگی و در معرض تهدید جدی واقع می شد. (توصیه صدوق/31)
اختناق شدید سیاسی از سوی حاکمان دسترسی به امام را برای مردم مشکل می نمود. از این روی عدم حضور امام در جامعه، خود زمینه ساز مشکلات بزرگ عقیدتی را درپی داشت که منجر به بروز فرقه های مختلف مذهبی و کلامی و شیوع عقاید و آرای فکری سست در جامعه می شد و بدین علت بود که دین اسلام در معرض مخاطرات جدی قرار داشت. با بروز این آسیب ها بود که وجود امام معصوم برای صیانت از دین الهی و اسلام ناب در نزد خردمندان ضروری می نمود.
 
از پیامدهای تلخ سیطره اختناق سیاسی، تفرقه بین پیروان اهل بیت(ع) بود که فرقه های مختلفی از شیعه در این دوره گزارش شده(3) که به مرور زمان در گرد شمع وجودی امامان بعدی این اختلافات برچیده شد و از این فرقه ها جز نامی در تاریخ نماند، آثار وضعی جو سیاسی حاکم در جامعه، بروز و ظهورات عدیده ای داشت که امام هادی(ع) با تدابیر اساسی، سیاسی و علمی، زمینه های افزایش این گونه پیامدها را از بین برد، تدبیر خاص امام برای ایجاد هماهنگی و همبستگی بین جمعیت پیروان اهل بیت(ع) که در شهرهای مختلف جهان اسلام بودند، با مؤلفه (وکالت) صدها نتیجه زودبازده و آینده ساز داشت.

سازمان وکالت، نوآوری فرهنگی جهت پایداری تشیع
 

سازمان وکالت و نیابت از طرف امام معصوم(ع) در دوره های پیشین وجود داشت. اما در دوره امام هادی(ع) این سازمان وسیع علمی و فکری و سیاسی بعنوان نهادی رسمی و نوین از نمود خاص و برجستگی ویژه برخوردار شد و آثار مهمی را که در سایه این نهاد رسمی در راستای حفظ اساس اسلام درپی داشت، این نهاد را بعنوان نهادی راه بردی و الگوساز برای آینده شیعه نمایان کرد. در حقیقت نهاد وکالت ابتکار و نوآوری امام در شرایط بحرانی خاص بود جهت ارتباط شیعه با امامت و استمرار پیوستگی خط امامت با مردم.
اگر بحرانهای بعدی تاریخ اسلام پس از امام هادی را درنظر بگیریم، مدیریت امام در این برهه برای رها شدن از بحرانهای سخت بعدی کارآمدی فراوان و مؤثر داشت، چون وضع سیاسی به نحوی پیش رفت که در عصر امام عسگری(ع) شیعه بیش از پیش در فشار و اختناق قرار گرفت و تنها چاره شیعه جهت اطلاع از وظایف و وضع امام عسگری این راه برد مهم بود. امام عسگری (ع) کاملاً در محاصره نظامی قرار داشت و گاهی برای پیام رساندن از شیوه های خاص استفاده می کرد و پیام به وکلا می فرستاد و وکلا به همدیگر تا بدین طریق شیعه از مسائل و وظایف خود در قبال انحرافات آگاه می شد.

الف) کارکرد سازمان وکالت در انسجام و سامان دهی علمی و اجتماعی، امنیتی:
 

1) ایجاد بستری جهت پیوند مستمر بین امام و پیروان در اقصی نقاط جهان اسلام که می توانست پیام امام را مثل ابزار ارتباطی امروزین سریعاً و به طور سیستماتیک از یک کانال موثق و معتبر به شیعیان برساند. بدون این که از لحاظ امنیتی برای پیروان اهل بیت (ع) مشکل ساز باشد و ازنظر جغرافیایی، مکان آنها را برای دیگران معلوم سازد.
2) این شبکه مهم می توانست ازنظر علمی و فقهی، نیازهای مردم را از منبع اصلی در دسترس قرار دهد که رفع شبهات عقیدتی و فکری از نتایج بدیهی و اولیه آن بود.
3) شبکه گسترده وکالت تنها سازمان اقتصادی نبود، بلکه سازمان بزرگ علمی نیز محسوب می شد که الگویی برای تشکیل حوزه های علمی امروز بود. منشأ علمی سازمان، امام معصوم(ع) بود و نیازها را رفع می نمود. استمرار این شبکه تبدیل به مراکز علمی و حدیثی بزرگ مثل مکتب قم و... شد. وصول مسائل فقهی و کلامی از کانال مورد اطمینان برای پیروان به منزله یک چتر حمایتی بزرگ مصون بخش بود که تهاجمات فرهنگی را نیز بدون واکنش آشکار فیزیکی، پاسخ داده و دفع می نمود. شبکه وکالت در حقیقت به منزله یک دانشگاه بزرگ زنجیره ای بود که پیروان اهلبیت-علیهم السلام- را ازنظر فکری و نیازهای علمی روزمره با مرکز به صورت نامحسوس و سریع مرتبط می نمود. برخی گمان کرده اند که سازمان وکالت تنها فعالیت های مالی داشت، درحالی که تدبیری بود کاملاً اساسی و بنیانی برای سامان سازی علمی و فرهنگی جهت حفظ اسلام ناب.

ب) کارکرد سازمان وکالت در سامان دهی و صیانت عقاید مذهبی:
 

1- زدودن شبهه از توحید و عقاید مردم:
 

در دوره امام هادی(ع) شبهات مهم فکری و کلامی در جامعه اسلامی رواج داشت و عقاید مردم را تهدید می کرد. مثل شبهه تشبیه و تجسیم درباره خداوند، که عده ای به این عقیده گرایش داشتند. امام با موضع برهانی، این نظریه را مردود شمرد و فرمود، پیروان اهلبیت درباره خداوند به جسمیت قائل نیستند چون لازمه تشبیه، خداوند به اشیاء دیگر، تصور جسمیت است، و چیزی که جسم است خود معلول است، شأن خداوند بری از این تمثیل هاست، چون جسم داشتن، محدود شدن به مکان و زمان و عوارض دیگری نظیر پیری، فرسودگی و... را درپی دارد. درحالی که ذات خداوند پاک از این اوصاف است. (توحید صدوق/97)
این عقیده همان عقیده است که سبب پیدایش تثلیث در مسیحیت شده و آنها برای خداوند شریکی قائل شده اند. امام با برخورد صریح با شیوع این افکار در بین مردم و پیروان اهلبیت(ع) پیشگیری نمود. این شبهات و نظایر آنها اساس توحید را که اولین و مهمترین دستاورد پیامبران الهی است مورد مخاطره قرار می داد که وجود امام هادی(ع) در این برهه از زمان این وظیفه را عهده دار است تا از توحید پاسداری و برای این منظور برنامه های اساسی پی ریزی و از طریق سازمان وکالت این مسائل را به نقاط مختلف جهان اسلام ابلاغ نماید.

2- زدودن شبهه از امامت:
 

امامت مهمترین پایگاه حفظ اصول و ارزش های دینی است که در دوره های مختلف، مدعیان دروغین شبهات فراوانی در آن ایجاد کرده و هر فرقه ای با پیروی از افکار منحرف افراد، مدعی امامت آنها شده اند. از علل تعدد فرقه های انحرافی در بین امت اسلام، ناشناخته ماندن جایگاه امامت در اسلام است.
امام هادی(ع) در این راستا اقدام بسیار اساسی برای تبیین جایگاه امامت انجام دادند. بارزترین و بهترین سند شناسایی امامت از میراث امام هادی به نام « زیارت جامعه کبیره » است که معتبرترین منبع امام شناسی است، امام با شیوه خاصی آن را تبیین نموده و در ضمن آن غلو را در حق ائمه علیهم السلام مردود شمرده است.
 
امام در مقدمه زیارت، ذکر صد مرتبه تکبیر را که دلیل وحدانیت خداوند و توحید است لازم می شمارد، پس از آن جایگاه واقعی اهلبیت را برای باطل کردن مدعیان امامت با زبان دعا و زیارت روشن می کند. (مفاتیح الجنان)
معرفی اهل بیت(ع) به عنوان معدن و سرچشمه علم در این دعا و مضامین دیگر، رد ضمنی عقاید فرقه های مختلف است که معتقد به امامت حاکمان اموی و عباسی و دیگران بودند و حدیث نبوی «من لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» را به سلاطین تأویل می کردند و آنها را امام مفترض الطاعه می شمردند.
این میراث گران سنگ امامت ( جامعه کبیره ) بهترین شیوه، جهت سامان دهی فکری جامعه اسلامی در آن مقطع و در حال حاضر است که سبب ثبات فکری و عدم انحراف پیروان راستین اهلبیت (ع) از گرد شمع روشن امامت شده است که با مراجعه به متن و شروح نوشته شده بر آن، می تواند جایگاه امامت و خلیفه الهی را در زمین روشن کند.
این فرهنگ سازی از طرف امام دو جنبه اثباتی و سلبی دارد: جنبه اثباتی، دفاع از منزلت اجتماعی و هدایتی ائمه و برقراری حلقه اتصال امت با امام و برتری اهلبیت(ع) از جهات عدیده ای است که هرگز قابل مقایسه با دیگران نیستند و... و جنبه سلبی، نیز اندیشه غلات را درباره امامت منتفی و مردود می شمارد و شهادت بر وحدانیت خداوند و نفی شرک از ذات او را در آغاز و در ضمن زیارت، در پاسخ غالیان به مردم القاء می کند. آن حضرت در این زیارت، عصمت امامت را جهت ابطال عقاید معتقدین به امامت حاکمان اموی و عباسی و دیگران مطرح می فرماید «... و اذهب عنکم الرجس...».

3. بسترسازی ولایت و مرجعیت جهت آمادگی شیعه برای درک دوره غیبت کبری:
 

از جمله اقدامات مهمی که از دوره امام هادی(ع) و اقدامات آن حضرت در تأسیس شبکه وکالت می توان استنباط کرد، پراکنده نمودن و انتخاب و گسیل نمایندگان به مراکز مختلف با عنوان وکیل است، وکالت سازمان یافته به صورت اساسی در این دوره از برجستگی ویژه برخوردار است که در عصرامام عسگری(ع) نیز همین رویه استمرار دارد، در حالی که در دوره های پیشین مثل دوره امام رضا و امام جواد(ع) محدودیت و اختناق ایجاد شده در عصر امام هادی(ع) وجود نداشت و دسترسی به امام معصوم نسبت به این دو بزرگوار آسان تر صورت می گیرد، به تدریج که به عصر امامت امام زمان- عجل الله تعالی فرجه الشریف- نزدیک می شویم اختناق شدت می یابد و امامت در حصر و محاصره قرار می گیرد و از انظار عمومی و دسترس مردم دور می شود و لذا شبکه وکالت مهم می شود.
در دوره امام عسگری(ع) این نیاز بیش از دوره امام هادی(ع) احساس می شود و در دوره غیبت صغری خیلی مهم می شود و تعداد نواب خاص به چهار نفر منحصر می شود. در آغاز دوره غیبت کبری با اشاره امام به نایب آخر، که می فرماید مردم در حوادث و رویدادها به راویان احادیث ما مراجعه کنند. مرجعیت شیعه با این عنایت و ابتکار امام معصوم به تدریج بوجود آمد و رفته رفته تمام خلأهای فکری و علمی موجود در میان شیعه با این راهبرد جبران شد و اندیشه پویای اجتهاد و فقاهت جهت حفظ مکتب اهل بیت(ع) بر اساس این نوآوری مستقر گردید، و بدین وسیله می توان از آینده نگری امام هادی(ع) جهت مدیریت در بحرانهای فکری الگو گرفت، اساس ولایت فقها برگرفته و بر مبنای این اندیشه سبز شکل گرفته که امروز در سایه این اندیشه ناب، اسلام اصیل در حال درخشش خورشیدوار است. این جایگاه عظیم که هدایت کننده افکار پیروان اهلبیت و انسجام بخش و تضمین کننده بقای دین است، یکی از مهمترین دستاوردهای خلاقیت و نوآوریهای امام هادی(ع) در مدیریت تحولات فکری می باشد که آینده مکتب اهلبیت را در مقابل حوادث و رویدادها بیمه کرده و از انفعال و انکسار نجات می بخشد. (ارشاد مفید/260)

4. دفاع از قرآن میراث نبوت:
 

همان طور که توحید، این مهمترین دستاورد پیامبران و پیامبر خاتم(ص)، با افکار انحرافی مورد هجوم و تحریف قرار گرفت، قرآن کریم نیز با عناوین مختلف و افکار التقاطی مورد هجوم واقع شد. در برخی از دوره ها تحت عنوان حادث و قدیم بودن کتاب خدا و در دوره ای شبهه تحریف قرآن در زبان ها افتاد و عده ای درصدد القاء شبهات مختلف نسبت به اعتبار قرآن برآمدند. چنان که این گونه شبهات از طرف سلفی ها در عصر ما به شیعه نسبت داده می شود، در گذشته نیز به شیعه و فرقه های دیگر نسبت داده می شد. (تحف العقول/ص730)

در عصر امام هادی(ع) این شبهه رواج یافت.
 

آن حضرت به شدت از حریم قرآن که بزرگترین میراث نبوت است و تنها امامت می تواند به بهترین وجه از آن دفاع نماید، به دفاع از قرآن و جایگاه آن پرداخت و شبهات مطرح را پاسخ فرمود و در این راستا چنان که ائمه پیش از او در استدلال های خود در مقابل معتزله و اهل جبر و تفویض ابتدا به قرآن استناد می کردند و در شبهات مختلف فکری از آن بهره می جستند،
امام هادی (ع) نیز شبهه تحریف قرآن را با استناد به آیات مختلف در مسائل کلامی پاسخ می داد. نتیجه ای که از سیره این امام بزرگوار می توان گرفت این است که در سامان دهی تحولات فکری مهمترین مولفه و کارکرد، پاسخ دادن به شبهات و سؤالات در جامعه اسلامی است که با استناد به قرآن و سیره نبوی و اهلبیت (ع) می توان به آن جامه عمل پوشید.

5- جبرزدایی از مکتب اهل بیت (ع):
 

از مباحث فکری و عقلی مهم دوره امام هادی (ع) رشد گرایش به جبر در میان فرقه های مختلف بود. که اساس این اندیشه در قرن اول پایه گذاری شد و در جهان اسلام توسط امویان ترویج گردید. اهلبیت پیامبر (ص) برای زدودن چهره واقعی دین اسلام از این غبار که توسط طرفداران اندیشه جبر، به قرآن کریم نسبت داده می شد، در مقابل این اندیشه موضع گیری نمودند، چنان که در زمان امیر مؤمنان (ع) نیز این اندیشه وجود داشت و پس از آن تا عصر امام صادق (ع) ادامه یافت و اوج رواج این بحث در عصر امام رضا علیه السلام بود که با موضع گیری های عالمانه آن حضرت، مکتب اهلبیت از این گرایشات فکری پالایش شد.
در دوره امام هادی (ع) جبرگرایی (نفی اختیار) و اعتقاد به تفویض (اختیار کامل) دگر باره اوج گرفت و عقاید و افکار پیروان اهلبیت را دچار آشفتگی و سرگردانی نمود. از این روی شیعیان و بزرگان قوم در این باره از طریق نامه نگاری کسب آگاهی کردند.
امام هادی (ع) نامه ای نستباً طولانی در رد این شبهات فکری به آنها نوشت و از هر دو اندیشه و ابتلای به آن برحذر نمود.
مکتب اهلبیت (ع) از این نسبت ها پاک است، طرفداران جبر جهت حکومت های باطل خود به ترویج این اندیشه ها می پرداختند تا قدرت انتخاب را از انسان گرفته و او در مقابل تصمیم پادشاهان، منفعل و مغلوب نمایند، تا قدرت اعتراض و قیام در برابر ظالم از او سلب شود، ائمه با زدودن این افکار از مکتب اهلبیت پیروان خود را نسبت به سرنوشت خود آگاه و در تمام امور تصمیم گیرنده و تأثیرگذار می دانستند و هرگز آنها را در برابر ستمگران تسلیم و سازشگر نمی خواستند، بلکه به شیعه می آموختند که زندگی متعادل داشته باشد و از جبر که توجهی برای حاکمیت ظالمان بود برحذر باشند. از طرفی با ترویج اباحی گری در سایه تفویض نیز گرفتار دام افراط نشوند.
بدین سان امام هادی (ع) اسلام واقعی را با ساماندهی فکری بسیار مدبرانه از انحرافات پاسداری نمود.

پي نوشت ها :
 

1- شیخ مفید، الارشاد، ج 2، ص. 298
2- ر. ک: خضری، سید احمد رضا، خلافت (سلطنت) عباسی از آغاز تا پایان آل بویه.
3- محمد جواد مشکور، تاریخ شیعه و فرقه های اسلام، صص 146 -151

منبع:روزنامه کیهان

امام نقی - از مشرق تا مغرب فرشتگان مسلح

از مشرق تا مغرب فرشتگان مسلح

امام نقی
جلسه عیش و نوش بهم ریخت

مسعودى در ((مروج الذهب )) مى نویسد:

به متوكّل گزارش دادند كه امام هادى علیه السلام در منزلش نامه ها و سلاح هایى دارد كه شیعیان قم برایش فرستاده اند و او تصمیم دارد بر دولت و حكومت متوكّل قیام كند.

متوكّل عده اى از ماموران ترك را به خانه حضرت اعزام كرد، آنان شبانه به خانه حضرتش هجوم آوردند و همه جاى خانه را تفتیش كردند و چیزى نیافتند. آنها امام هادى علیه السلام را تنها در اتاقى دیدند كه در به روى خود بسته و لباس پشمینه اى بر تن دارد و بر روى ریگ ها نشسته و به عبادت خداوند متعال و قرائت آیاتى از قرآن مشغول است.

امام هادى علیه السلام را با همان حال به نزد متوكّل بردند و به او گفتند: در خانه وى چیزى نیافتیم جز آن كه دیدیم رو به قبله نشسته و مشغول قرائت قرآن بود.

متوكّل كه مجلس شرابى تشكیل داده و نشسته بود، آن حضرت را بزرگ شمرد و تعظیم نمود و در كنار خود جاى داد و آن جامى كه در دستش بود به آن حضرت تعارف كرد(!!)

امام هادى علیه السلام فرمود: سوگند به خدا! هرگز گوشت و خونم با چنین چیزى آمیخته نشده ، عذر مرا بپذیر.

متوكّل عذر حضرت را پذیرفت و دست از او برداشت ، آنگاه گفت: شعرى بخوان .

حضرت فرمود: من كم شعر مى خوانم .

گفت : باید بخوانى .

متوكّل كه مجلس شرابى تشكیل داده و نشسته بود، آن حضرت را بزرگ شمرد و تعظیم نمود و در كنار خود جاى داد و آن جامى كه در دستش بود به آن حضرت تعارف كرد(!!)امام هادى علیه السلام فرمود: سوگند به خدا! هرگز گوشت و خونم با چنین چیزى آمیخته نشده

امام هادى علیه السلام این اشعار را خواند:

باتو على قلل الاجبال تحرسهم                   غلب الرجال فلم تنفعهم القلل

ظواستنزلوا بعد عز عن معاقلهم                     فاودعوا حفرا یا بئس ما نزلوا

ناداهم صارخ من بعد دفنهم                         این الاءساور و التّیجان و الحلل ؟

این الوجوه التى كانت محجبة                     من دونها تضرب الاستار و الكلل ؟

قد طال ما اكلوا دهر! و ماشربوا                    فاصبحوا الیوم بعدا الاكل قد اكلوا

فاصفح القبر عنهم حین سائلهم                  تلك الوجوه علیها الدّود تنتقل

بر قله هاى كوه ها شب را به روز آوردند، در حالى كه مردان نیرومند از آنان پاسدارى مى كردند، ولى قله ها نتوانستند آنها را از خطر مرگ نجات دهند.

آنان پس از عزت از جایگاه هاى امن خویش به پایین كشیده شدند و در گودى هاى گور جایشان دادند، به چه جایگاه ناپسندى فرود آمدند.

امام هادی

آنگاه كه در گورها دفن شدند فریادگرى فریاد برآورد: كجاست آن دست بندها و تاج ها و لباسهاى فاخر؟

كجاست آن چهره هایى كه در ناز و نعمت پروریده شدند و به خاطر آنها پرده ها مى آویختند؟

گور به جاى آنان با زبان فصیح پاسخ مى دهد: اكنون بر آن چهره ها كرم ها راه مى روند. آنان روزگارى به خوردن مشغول بودند، ولى اینك خودشان خورده مى شوند.

راوى مى گوید: وقتى متوكّل این اشعار را شنید، منقلب شد و گریست به گونه اى كه صورتش از اشك چشمش خیس شد، حاضران در مجلس هم گریستند. آنگاه متوكّل چهارهزار دینار به امام هادى علیه السلام تقدیم كرد و آن حضرت را با احترام به منزلش بازگرداند.

كراجكى در كتاب ((كنز)) در ادامه این روایت چنین مى نویسد:

وقتى متوكّل این اشعار را شنید، دگرگون شد و جام شراب بر زمین زد و مجلس عیش و نوش در این روز به هم خورد.(1)

 

شیحه اسب

در كتاب ((الصراط المستقیم )) آمده است :

احمد بن هارون گوید: من خدمت امام هادى علیه السلام بودم ، حضرت از اسب فرود آمد تا چیزى بنویسد. در این هنگام اسب سه بار شیحه كشید.

امام هادى علیه السلام به زبان فارسى به او فرمود: برو فلان جا، بول و غایط نموده و برگرد.

اسب چنین نمود. من شاهد این صحنه بودم ، شیطان در دلم وسوسه نمود و این امر را بزرگ شمردم .

در این حال امام هادى علیه السلام رو به من كرد و فرمود: این امر را بزرگ نشمار، چرا كه خداوند براى آل محمد علیهم السلام بزرگتر از آنچه به حضرت داوود و سلیمان علیهماالسلام داده ، عنایت فرموده است (2).

حضرت فرمود:ما با دنیاى شما كارى نداریم ، ما مشغول به امر جهان آخرت هستیم ، بر تو بیمى از من - از آنچه گمان كرده اى - نیست .منظور حضرت این بود كه اگر گمان مى كنى ما بر تو خروج مى كنیم از این خیال ، راحت باش ما این اراده را نداریم

عظمت و جلالت باشكوه

قطب راوندى رحمة الله مى نویسد:

متوكّل - با واثق - به لشكر خود دستور داد كه نود هزار از اتراك را كه در سامرّا بودند - هر كدام توبره اسب خود را از گِل سرخ پر كنند و در میان بیابان وسیعى در موضعى روى هم بریزند.

آنان دستور خلیفه را اجرا كردند و به منزله كوه بزرگى شد، آن گاه بالاى آن رفت و و حضرت امام هادى علیه السلام را نیز به آنجا طلبید و دستور داد كه لشكریان با زینت و مسلح حاضر باشند و غرضش آن بود كه شوكت و اقتدار خود را بنماید؛ چرا كه از حضرت امام هادى علیه السلام خائف بود و مبادا آن حضرت اراده خروج نماید. آنگاه رو به امام هادى علیه السلام كرد و گفت : شما را به این جا خواستم تا لشكریان مرا مشاهده كنى .

حضرت فرمود:

و هل ترید ان اعرض علیك عسكرى .

آیا مى خواهى من هم لشكر خود را بر تو ظاهر كنم ؟

عرض كرد: آرى .

حضرتش علیه السلام دعا كرد و فرمود: نگاه كن !

چون نظر كرد، دید بین آسمان و زمین از مشرق تا مغرب از فرشته پر است و همه مسلح هستند، خلیفه از وحشت بیهوش شد.

وقتى به هوش آمد، حضرت فرمود:

ما با دنیاى شما كارى نداریم ، ما مشغول به امر جهان آخرت هستیم ، بر تو بیمى از من - از آنچه گمان كرده اى - نیست .

منظور حضرت این بود كه اگر گمان مى كنى ما بر تو خروج مى كنیم از این خیال ، راحت باش ما این اراده را نداریم .

 

پی نوشت ها:

1- برگرفته از ترجمه كتاب ارزشمند قطره اى از دریاى فضایل اهل بیت علیهم السلام : ج 2، ص 740.

2- قطره اى از دریاى فضائل اهل بیت علیهم السلام : ج 2، ص 741 - 743.

 

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع:

چهره هاى درخشان سامرّاء  ،حضرت امام هادى و امام عسكرى علیهماالسلام ؛ نوشته على ربانى خلخالى

امام نقی - دعوت یا تبعید امام به سامرا؟

دعوت یا تبعید امام به سامرا؟

امام نقی

بدیهى است با ترسى كه خلفاى ستمگر از نفوذ ائمه علیهم السلام در جامعه و توجه و علاقه مردم به آن بزرگواران ، داشتند ممكن نبود دست از امامان بزرگوار ما بردارند و آنان را به حال خود بگذارند.

در مورد متوكّل اضافه بر این هراس كه دامنگیر همه گذشتگان او بود؛ كینه و دشمنى ویژه اش نسبت به خاندان امیرمومنان علیه السلام نیز بر مخالفت و سخت گیریش مى افزود؛ به همین جهت بر آن شد كه امام هادى علیه السلام را از مدینه نزد خود بیاورد و از نزدیك مراقب او باشد.

متوكّل در سال 243 هجرى امام را محترمانه از مدینه به سامرّا تبعید كرد و آن گرامى را در منزلى در كنار اردوگاه نظامى خویش جاى داد. امام تا پایان عمر یعنى تا سال 254 در همان محل اقامت داشت و او همواره امام را تحت مراقبت شدید خود نگهداشت ، خلفاى پس از او نیز یكى پس از دیگرى آن بزرگوار را زیر نظر داشتند تا آنگاه كه به شهادت رسید.(1)

جریان تبعید امام بدین گونه بود كه در زمان متوكّل شخصى به نام عبدالله بن محمد متصدى امور نظامى و نماز در مدینه بود. او به آزار امام هادى علیه السلام مى پرداخت و نزد متوكّل از آن گرامى سعایت مى كرد. امام از سعایت او مطلع شد و در نامه اى ، دروغ و دشمنى عبدالله بن محمد را به متوكّل تذكر داد. متوكّل دستور داد به نامه امام پاسخ دهند و او را محترمانه به سامرّا دعوت كنند.

در مورد متوكّل اضافه بر این هراس كه دامنگیر همه گذشتگان او بود؛ كینه و دشمنى ویژه اش نسبت به خاندان امیرمومنان علیه السلام نیز بر مخالفت و سخت گیریش مى افزود؛ به همین جهت بر آن شد كه امام هادى علیه السلام را از مدینه نزد خود بیاورد و از نزدیك مراقب او باشد

متن پاسخى كه به امام نوشتند چنین است :

بسم الله الرحمن الرحیم

اما بعد همانا امیر مقام شما را مى شناسد و خویشاوندیت را مراعات مى كند و حقت را لازم مى داند... امیر، عبدالله بن محمد را به جهت جهالتش به حق شما و بى احترامى و اتهام نسبت به شما از مقامش در مدینه عزل كرد. امیر مى داند شما از این اتهامات بركنار هستید و در گفتار و كردار نیكتان صدق نیت دارید و خود را براى انجام موارد اتهام آماده نكرده اید، و به جاى او محمد بن فضل را قرار داد و به او دستور اكرام و احترام و اطاعت از فرمان و نظر شما را داده است . ولى امیر مشتاق شماست و دوست دارد با شما تجدید عهد نماید.

امام هادی

پس اگر شما هم ملاقات و ماندن نزد او را دوست دارید، خود و هر كس از اهل بیت و دوستان و خادمان را كه مایل هستید برگزینید و در فرصت و وقت مناسب به سوى ما بیایید، وقت سفر و توقف در بین راه و انتخاب راه همه به اختیار شماست .

اگر مایل باشید یحیى بن هرثمه ، دوست امیر و سپاهیانش در خدمت شما حركت كنند، هر طور صلاح بدانید، به او دستور داده ام از شما اطاعت نماید.

پس از خدا طلب خیر كن تا امیر را ملاقات كنى . هیچ كس از برادران و فرزندان و افراد خاندان و نزدیكانش نزد او از شما عزیزتر نیست . والسلام

بدون تردید امام از سوء نیت متوكّل آگاه بود؛ ولى چاره اى جز رفتن به سامرّا نداشت ، زیرا سرباز زدن از دعوت متوكّل ، سندى براى سعایت كنندگان مى شد و متوكّل را بیشتر تحریك مى كرد و بهانه مناسبى به دست او مى داد. گواه آن كه امام از نیات متوكّل آگاه بوده و ناچار به این سفر رفت چنانكه خود بعدها در سامرّا مى فرمود:

مرا از مدینه با اكراه به سامرّا آوردند(2).

به هر حال امام نامه را دریافت كرد و عازم سامرّا شد. یحیى بن هرثمه نیز با آن گرامى همراه بود. و چون به سامرّا رسیدند، متوكّل نگذاشت امام همان روز داخل شهر شود و دستور داد او را در جاى نامناسبى به نام ((خان الصعالیك )) كه جایگاه گدایان و مستمندان بود جاى دهند. آن روز امام در آن جا ماند، آنگاه متوكّل خانه اى جداگانه براى آن حضرت در نظر گرفت و امام را به آنجا منتقل ساخت و به ظاهر او را مورد احترام قرار داد و پنهانى در صدد تضعیف و بدنام كردن امام بود؛ ولى توانایى آن را نداشت (3).

آن حضرت رنج هاى بسیار دید؛ به ویژه از سوى متوكّل همواره مورد تهدید و آزار قرار مى گرفت و با خطر رو به رو بود.

سرانجام حكومت ننگین متوكّل پایان یافت و به تحریك پسرش ، منتصر، گروهى از سپاهیان ترك ، او را به همراه وزیرش فتح بن خاقان در حالى كه به عیش و میگسارى مشغول بودند به قتل رساندند(4)و جهان را از وجود پلیدش پاك ساختند.

پس از مستعین ، معتز، پسر متوكّل و برادر منتصر خلافت را به دست گرفت رفتار او نیز نسبت به علویان بسیار بد بود در حكومت او گروهى از علویان كشته یا مسموم شدند و امام هادى علیه السلام نیز در زمان او به شهادت رسید

منتصر، صبح همان شبى كه متوكّل به قتل رسید، خلافت را در دست گرفت و دستور داد برخى از كاخ ‌هاى پدرش را خراب كردند(5) او نسبت به علویان آزارى نداشت و راءفت و عطوفت از خود نشان داد و اجازه داد به زیارت قبر امام حسین علیه السلام بروند و به آنان نیكى و احسان مى كرد(6)و نیز دستور داد فدك را به اولاد امام حسن و امام حسین علیهماالسلام بازگردانند و اوقاف مربوط به آل ابى طالب را آزاد سازند(7).

پس از او پسرعمویش مستعین ، نوه معتصم ، به خلافت رسید و همان روش ‍ خلفاى سابق را در پیش گرفت ؛ در حكومت او گروهى از علویان قیام كردند و كشته شدند.

مستعین در برابر شورش سپاهیان ترك خود نتوانست مقاومت كند و شورشیان معتز را از زندان بیرون آوردند و با او بیعت كردند. كار معتز بالا گرفت و سرانجام مستعین حاضر به صلح با معتز شد و معتز به ظاهر با او صلح كرد و او را به سامرّا فراخواند و فرمان داد در بین راه او را كشتند(8).

مستعین دست برخى از نزدیكان خود و سران ترك را در حیف و میل بیت المال باز گذاشته بود(9)و نسبت به امامان معصوم علیهم السلام ما رفتارى بسیار ناروا داشت ، بنابر برخى روایات مورد نفرین امام حسن عسكرى علیه السلام قرار گرفت و از بین رفت(10).

پس از مستعین ، معتز، پسر متوكّل و برادر منتصر خلافت را به دست گرفت رفتار او نیز نسبت به علویان بسیار بد بود در حكومت او گروهى از علویان كشته یا مسموم شدند و امام هادى علیه السلام نیز در زمان او به شهادت رسید.

معتز سرانجام با شورش سران ترك و دیگران روبه رو شد و شورشیان او را از كار بركنار كرده و پس از ضرب و جرح در سردابى افكندند و در آن مسدود ساختند تا در همانجا به هلاكت رسید(11).

 

پی نوشت ها:

1- الفصول المهمة ابن صباغ مالكى ، ص 283.

2- بحارالانوار، ج 50، ص 129.

3- ارشاد مفید، ص 314 - 313؛ الفصول المهمة ابن صباغ مالكى ، ص 281 - 279 و نورالابصار شبلنجى ، ص 182.

4- تتمة المختصر فى اخبار البشر، ج 1، ص 342 - 341.

5- تتمة المنتهى ، ص 243.

6- تتمة المختصر فى اخبار البشر: ج 1، ص 343.

7- تتمة المنتهى : ص 244.

8- المختصر فى اخبار البشر: ج 2، ص 44 - 42.

9- المختصر فى اخبار البشر: ج 2، ص 43 - 42؛ تاریخ یعقوبى : ج 2، ص 499؛ تتمة المنتهى : ص 246.

10- بحارالانوار، ج 50، ص 249.

11- تتمة المنتهى : ص 254 - 252؛ والمختصر فى اخبار البشر: ج 2، ص 45.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

چهره هاى درخشان سامرّاء ،حضرت امام هادى و امام عسكرى علیهماالسلام ؛ نوشته على ربانى خلخالى

امام نقی - دیروز حرمش و امروز حریمش ...

دیروز حرمش و امروز حریمش ...

چند روزی است که برای بار دیگر شاهد هتک حریم مقدس امام هادی علیه السلام هسیتم. نمی دانم غربت آن امام بزرگوار و مهربان را چگونه باید بیان کرد.

دیروز حرم مطهرش را ویران کردند و امروز به حریم مقدسش تعرض نمودند.

آنها که نمی خواهم نام ناپاکشان را بر قلم بیاورم، با این اقدام خود قلب امام عصر(عج) را جریحه دار نمودند.

هر چند مثل روز روشن است که این اقدامات اولاً از نفس سرکش و پلید افرادی بیگانه‌ی با پاکی و معنویت سرچشمه می‌گیرد که تنها و تنها می توان آنها را سپاهیان ابلیس نامید، اما نباید از این نکته غافل بود که دشمنان قسم خورده تشیع به عنوان مهمترین حامیان این اعمال سیاه و شیطانی هدایت و رهبری آن را بر عهده دارند. استعمار و استکبار و به تبع آنها فرقه ساختگی وهابیت نقش تعیین کننده‌ای در اجرایی شدن این نقشه‌ها دارند.

امسال در آستانه شهادت امام دهم حضرت علی النقی علیه السلام، وظائف جدی‌تری بر عهده داریم.

اولاً باید آگاهانه با این اقدامات پلید برخورد کنیم. و به بهانه خشم مقدسمان از این بی حرمتی، به نشر و انتشار محتوای شیطانی و حتی ذکر نام کثیف عوامل آن نپردازیم.

هرچند مثل روز روشن است که این اقدامات اولاً از نفس سرکش و پلید افرادی بیگانه‌ی با پاکی و معنویت سرچشمه می گیرد که تنها و تنها می توان آنها را سپاهیان ابلیس نامید، اما نباید از این نکته غافل بود که دشمنان قسم خورده تشیع به عنوان مهمترین حامیان این اعمال سیاه و شیطانی هدایت و رهبری آن را بر عهده دارند. استعمار و استکبار و به تبع آنها فرقه ساختگی وهابیت نقش تعیین کنند ه ای در اجرایی شدن این نقشه ها دارند

ثانیاً با اقامه ی با شکوه‌تر عزای آن امام همام به غربت زدایی از آستان مقدس حضرت هادی علیه السلام بپردازیم.

موسسه تبیان فعالیتهای گسترده ای را تدارک دیده که به مرور بر روی سایت قرار خواهد گرفت.

از کاربران متعهد و غیور سایت هم درخواست می شود تا با حضور پررنگ خود در فضای مجازی و همچنین در فضای جامعه و محیط خانواده، در دفع توطئه شوم دشمنان، اقدامات سازنده خود را به اجرا در بیاورند.

کاربران تبیان می توانند اقداماتی که در نظر دارند انجام دهند، در ذیل همین مطلب و در قسمت درج نظرات ثبت نمایند.

 

امسال برای بزرگداشت امام مظلوممان حضرت هادی النقی (علیه‌السلام)، شما جه برنامه‌ای خواهید داشت؟

                                  

                                                                                                                                 علی رضا مهدوی

                                                                                                                                 سردبیر سایت تبیان

                                                                                                                                 بخش تاریخ و سیره معصومین

بهترین رسانه اما برای دشمن!

بهترین رسانه اما برای دشمن!

حجت الاسلام شهاب مرادیشاید اولین باری که یک دانشجو لینکی را برایم ایمیل کرد تا آتش شور انقلابی ام را شعله ور کند و مرا به واکنش وادار کند، خیلی نگذشته بود که دیدم ایمیل های گروهی دست به دست می چرخد و لحظه به لحظه دامنه ی مخاطبش افزوده می شود؛ ایمیلی که حکایت از توهین یک هتاکِ بی دین، به یکی از مقدسات در یک صفحه از بیکرانه ی اینترنت می کرد و تشویق برخی از جوانان پاک و مومن که جوًیی احساسی و عاطفی در دفاع از مقدسات در فضای مجازی علی الخصوص در فیس بوک به راه انداخته بودند و به تدریج خبرش با به به و چَه چَه در وبلاگ ها و سایت ها منتشر شد.

با دیدن این اتفاقات نگران تر می شدم چون معلوم بود که این فضا و یادآوری و تکرار توهین و دفاع مستقیم! و دامن زدن به ماجرا یعنی زمینه ای برای تکثیر و تشدید توهین ها و تغییر روش های ملحدان و بیماران سخت روانی که فزادهم الله مرضا. این نکته را نمی خواستم اینجا و یا در تلویزیون و منابر به صورت عمومی بگویم لذا در کلاس هایم نظرم را همان موقع گفتم و اجمالا مخالفتم را بیان کردم اما ظاهرا ناچاریم این تذکر لازم و ضروری را صورت عمومی بیان کنیم.

این که مُد شده؛ هر کس از جدیدترین بیانات یک دیوانه ی بی خرد، زودتر اطلاع داشته باشد، از سایرین، مومن تر و انقلابی تر است، از یک سو، مومنین را در مسابقه زودتر باخبرشدن و سریع اعلام کردن موارد مشابه می اندازد و از سویی بهترین فرصت و قوی ترین رسانه ی رایگان را برای چهره شدن و جهانی شدن یک دیوانه مهیا می کند. وقتی اروپا تمام ظرفیت تبلیغی خود را پای دفاع از یک زن بدکاره ی قاتل می آورد، پس جا برای چند دیوانه ی بی دین هم هست!... البته اگر ما دست به دست هم دهیم و نام او را بر سر زبان ها بیاندازیم و به سرعت از یک ناشناسِ بیمار -تاکید می کنم- یک چهره ی معروفِ مخالف جمهوری اسلامی و مخالف شیعه بسازیم. و چالشی به چالش هایمان اضافه کنیم.

در زمان تهدید آن کشیش دیوانه امریکایی در برنامه زنده این شب ها نظرم را بیان کردم؛ و درخواست کردم از رسانه ملی و کارشناسان که «نام این فرد را نیاورید. او را عَلَم و معروف جلوه ندهید -چون معروف نیست- و آدرس کلیسای کوچک او را ندهید. چون تمام این بازی موهن را درآورده فقط برای دیده شدن و کسب امتیاز در امریکا و غرب. او را تحقیر کنید و از دانستن نامش یا فامیلی او تجاهل کنید! برای او گزارش خبری نسازید.» اما شهوتِ عجیب و غریب "خود برتر" جلوه دادن و خود را آشنا به 7 میلیارد سکنه زمین نشان دادن،در بسیاری از چهره ها هست و به مدد همین گوگلِ کذا و کذا تمام جزییاتی که خودشان می خواهند، را فرد به دست می آورد و با مباهات بیان می کند و خلق الله هم می گویند به به چقدر این فلانی دشمن شناس است. واقعا باید از این بی تدبیری ها احساس خطر کرد.

اگر کسی برای شما ارسال کرد از مراجعه و دیدن لینک آن مطلب خودداری کنید حتی اگر دوست صمیمی شما برایتان نوشته باشد: «ببین چه توهین هایی کرده و یا حتی چه شبهاتی وارد می کنند» جدا خودداری کنید. جنگ کلیک ها و امتیارات فیس بوکی و الِکسایی و... است و کسب رنکینگ های مجازی و سیاسی- اجتماعی پیاده نظام صف دشمن است!

کسی انکار نمی کند "دفاع نادرست و روش های ناصحیح و هیجانی" راه کاری مناسب و مدبرانه ای برای مقابله نیست اما مشکل اینجاست که از کجا معلوم که این روش درست است یا آن روش؟ و ظاهرا فقط چاره آزمون و خطاست! و متاسفانه هزینه ی این آزمون و خطاها را که قابل محاسبه هم نیست، کسی به عهده نمی گیرد و اگر به عهده بگیرد آیا قابل جبران است؟

متحیرم که چرا همه سربازان این خط "آتش به اختیار" عمل میکنند و از دیگران انتظار پیروی و تایید و همراهی دارند مگر اهالی این جبهه با فرمانده ی خود قطع ارتباط اند؟! اگر گروهی از لشکر توحید از فرمانده خود و سلسله مراتب فرماندهی انتظار تبعیت و همراهی داشته باشند سابقه تاریخی ما آنها را نهروانی می نامد، نه شُرطَةُ الخَمیس!

چرا این نوع واکنش های ناصحیح تقبیح نمی شود؟! آیا این روش ها مثلا همین اطلاع رسانی های سایت های تحلیلی خبری یا ایمیل های گروهی فوری و یا همین دهه گرفتن های اینترنتی در کنترل این موارد تاثیر داشته؟؟

جسارتا پیشنهاد می کنم:

1. خوب است  ماده 513 قانون مجازات اسلامی را بخوانید: [هركس به مقدسات اسلام و یا هر یك از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین(علیهم السلام) یا حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) اهانت نماید اگر مشمول حكم ساب النبی باشداعدام می شود و در غیر این صورت به حبس از یك تا پنج سال محكوم خواهد شد.] و فهرست محتوای مجرمانه؛ موضوع ماده 21 قانون جرایم رایانه ای را هم ببینید. همه ی تمهیدات قانونی برای کنترل و مدیریت این موارد در قانون پیش بینی شده فقط باید سطح انتظار و توقع اجتماعی از دستگاه های نظارتی و قضایی ارتقاء پیدا کند.

2. اگر کسی برای شما ارسال کرد از مراجعه و دیدن لینک آن مطلب خودداری کنید حتی اگر دوست صمیمی شما برایتان نوشته باشد: «ببین چه توهین هایی کرده و یا حتی چه شبهاتی وارد می کنند» جدا خودداری کنید. جنگ کلیک ها و امتیارات فیس بوکی و الِکسایی و... است و کسب رنکینگ های مجازی و سیاسی- اجتماعی پیاده نظام صف دشمن است!

به مدد همین گوگلِ کذا و کذا تمام جزییاتی که خودشان می خواهند، را فرد به دست می آورد و با مباهات بیان می کند و خلق الله هم می گویند به به چقدر این فلانی دشمن شناس است. واقعا باید از این بی تدبیری ها احساس خطر کرد

3. اگر این نوع موارد را که کم نیستند در جایی دیدید آدرس مطلب آن را برای دوستان تان ارسال نکنید.

4. و حتما آدرس آن صفحه را جهت پیگیری و اقدام قضایی خردمندانه و دور از هیاهو به مراجع قانونی از طریق این لینک گزارش کنید و بدانید که بعد از آن هیچ مسئولیتی در قبال اطلاع رسانی ندارید!

5. اگر در جمع خانواده و دوستان در این خصوص صحبت شد، تجاهل و تغافل کنید و با ذکر تبری از دشمنان اسلام و بی اهمیت دانستن این اتفاقات، محترمانه درخواست کنید موضوع گفتگو عوض شود.

6. فراموش نکنیم انتشار این نوع اخبار از مصادیق اشاعه فحشاست و معصیت است.

7. هر چند همه ی دلایلم را بیان نکردم اما از شما درخواست می کنم در این باره دقیق تر تامل و تفکر کنید.

اینترنت

8. مراقب سلامت روح لطیف و پاک خودتان باشید و اگر چنین مواردی را دیده اید یا خوانده اید، خود را دلداری بدهید که هر چند خدا همیشه دشمن داشته و دارد اما «الاسلام یَعلو و لا یُعلی علیه» و بدانید که سالها و قرن ها بدترین جسارتها به انبیاء و ائمه سلام الله علیهم اجمعین شد اما اسلام زنده است و رو به گسترش و توسعه. چه جسارتی بالاتر از شهادت امام حسین و اسارت اهل بیتش اما ببینید این اسلام و امام حسین است که زنده است و حیات بخش!

چند نکته کوتاه و بدون شرح در مورد زمینه های بروز این نوع رفتارها:

- نقش اختلالات حاد روانی در این گونه رفتارهای هنجارشکن باید جدی تر تلقی شود. ارتباط روشن برخی اختلالات سایکوتیک با برخی معضلات سیاسی-اجتماعی و اجتماعی- فرهنگی را نمی شود انکار کرد و لزوم توجه و بررسی موضوع از ناحیه نظام خیلی ضروری به نظر می رسد. تا همه با هم بتوانیم با تحلیلی روشن و غیر ژورنالیستی از زمینه های بروز این نوع رفتارهای خشم آلودِ ملحدانه، به مدیریت زمینه های بروز آن پرداخته شود. - توجه و اهمیت دادن به "تشخیص، درمان و مراقبت" از بیماران حاد روانی مسئله مهمی است. و این مسئله پیش از آن که به حوزه سلامت و درمان مربوط شود حوزه مسائل اجتماعی و فرهنگی را درگیر می کند. هیچ می دانید در تهران تخت خالی در بیمارستان های روانی به سختی پیدا می شود و برخی روانپزشک ها - از جمله همکارانم در زندگی بهتر- برای بستری کردن یک بیمار اورژانس چند روزی تا دو هفته باید معطل باشند. این شرح حال بیمارانی سایکوتیکی است که خود یا خانواده آنها برای درمان اقدام می کنند.

خوب است ماده 513 قانون مجازات اسلامی را بخوانید: [هركس به مقدسات اسلام و یا هر یك از انبیاء عظام یا ائمه طاهرین(علیهم السلام) یا حضرت صدیقه طاهره(سلام الله علیها) اهانت نماید اگر مشمول حكم ساب النبی باشداعدام می شود و در غیر این صورت به حبس از یك تا پنج سال محكوم خواهد شد

- تاثیر کش مکش های والدین و اختلافات ادامه دار خانوادگی در بروز رفتارهای ناهنجار ریز و درشت موثر است.

- قبلا هم ابراز نگرانی کردم که باید برای حفظ سلامت روانی کودکانمان و سلامت و تعادل هیجانی جوانان تدابیری علمی و عملیاتی طراحی کرد؛ تدابیری غیر فضایی، خداپسندانه و غیر تبلیغاتی.

 

 از این حرفها بگذریم؛ اجازه بدهید دو نکته ساده هیئتی عرض کنم:

الف) شما روضه ی ماهیانه دارید؟ مجالسی که در قدیم خیلی رایج بود و یک روحانی در کمتر از یک ساعت، چند مسئله شرعی و اعتقادی را بیان می کرد با کمی موعظه و خودش یا یک مداح با ذکر توسل، روضه ای می خواند و چشم ها تر می شد و  امن یجیب و دعا و جلسه با یک چای ساده تمام می شد. نه لازم بود مداح و سخنران کشوری باشند و مشهور و نه لازم بود برای جلسه تدارکات پیچیده و سختی در نظر گرفت؛ فقط یک اعلام ساده به در و همسایه و فامیل که ما مثلا سوم ماه قمری ساعت 6 بعداز ظهر روضه داریم.

به این نوع جلسات بسیار نیازمندیم. مخالف جلسات عمومی گسترده نیستم اما تاثیر این نوع مجالس روضه ی خانگی را بسیار بیشتر از مجالس چند ده هزار نفری می دانم و هر دو را لازم. اگر چنین رسمی ندارید امتحان کنید.

ب) هیئت هفتگی چطور دارید؟ مثلا ما از زمانی که با دوستانمون -که امروز اغلب روحانی هستند- هیئت متوسلین به حضرت امام هادی علیه السلام را در دهه 60 - دهه دوم زندگی مان - تاسیس کردیم، همه خانوادگی تعلق خاطر و عشقی به آن داریم و نذر و نیازها و توسلات مان اغلب در آن جاست.

شهاب مرادی

 بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

5 یادگار از امام علی النقی علیه‌السلام

امام نقی علیه السلام emam naghi imamnaghi

5 یادگار از امام علی النقی علیه‌السلام

از امام علی النقی علیه السلام چند یادگاری برای ما رسیده است که متاسفانه در بین شیعیان نیز غریب می باشند. در این مجال مختصرا آنها را یادآور می شویم.


1- زیارت جامعه کبیره:

درباره زیارت جامعه کبیره که اقیانوسی مواج از معارف الهی و مضامین عالی مشتمل بر معرفی مقام ائمه علیهم السلام است؛ در این مختصر نمی‌گنجد. اما به همین میزان می توان اشاره کرد که زیارت جامعه که به تعبیر علامه مجلسی(ره) از نظر سند و روایت از صحیح‌ترین و قوی‌ترین زیارات ائمه علیهم السلام است یادگاری عظیمی است که در حرم هر یک از ائمه معصومین علیهم‌السلام آن زیارت را می‌خوانیم.

 

2- زیارت غدیریه:

زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران و گزارشگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری که امام هادی علیه السلام در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند. در نجف اشرف بودند و این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(علیه‌السلام) قرائت کردند.

دوستداران اهل بیت از این نکته غافل نباشند که زیارت غدیریه مثل زیارت عاشورا که مخصوص روز عاشورا نیست؛ این زیارت هم مخصوص روز عید غدیر نیست و خوشبختانه محدث قمی نیز این زیارت را به طور کامل در کتاب شریف مفاتیح الجنان آورده‌اند و بر این نکته که هر روز می‌توان این زیارت را قرائت کرد، تصریح دارد.

 

3- دعای کوتاه در کنار قبر مبارک آن حضرت:

امام هادی(علیه السلام) آنقدر مهربان است و آنقدر برای زائران و دوستداران و شیعیان خیر می‌خواهند که فرمودند: از خدا خواسته‌ام که هر کس این دعا را در کنار قبر من بخواند ناامید برنگردد:

زیارت غدیریه نیز سندی بسیار معتبر دارد و روایتگران و گزارشگران آن از بزرگان شیعه هستند، این زیارت مربوط به روز عید غدیری که امام هادی علیه السلام در سفری که به اجبار متوکل از مدینه به سامرا داشتند. در نجف اشرف بودند و این زیارت را خطاب به قبر مطهر جدّ بزرگوارشان حضرت علی(علیه‌السلام) قرائت کردند

«یا عُدَّتى عِنْدَ الْعَُدَدِ وَ یا رَجآئى وَالْمُعْتَمَدَ وَ یا كَهْفى وَالسَّنَدَ یا واحِدُ یا اَحَدُ وَ یا قُلْ هُوَ اللَّهُ اَحَدٌ اَسْئَلُكَ الّلهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِكَ وَلَمْ تَجْعَلْ فى خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ اَحَداً صَلِّ عَلى جَماعَتِهِمْ وَافْعَلْ بى كَذا وَ كَذا ؛ اى ذخیره من در برابر ذخیره‌ها و اى امید من و تكیه‌گاهم و اى پناهگاه، و پشت و پناهم اى یگانه‌اى یكتا و اى كه درباره خود فرمودى: بگو خدا یكى است، از تو خواهم. خدایا به حق هر كس از آفریدگانت خلق كردى و هیچ كس را مانند آنها در میان آفریدگانت قرار ندادى درود فرست بر گروه آنها و درباره من چنین و چنان كن.(در اینجا حاجات خود را بگویید)»

 

4- نماز بالای سر در حرم حضرت رضا علیه السلام:

ایشان فرمودند: هر کس از خداوند حاجتی دارد پس قبر جدم حضرت رضا را در طوس زیارت کند و دو رکعت نماز نزد قبر او بگزارد و در قنوت نماز حاجتش را طلب کند خداوند دعایش را اجابت می کند مگر اینکه در مورد گناه یا قطع رحم باشد. بر اساس این فرمایش امام هادی(علیه السلام) سزاوار است که از این پس که به مشهد مقدس و حرم مطهر رضوی مشرف می شویم در نماز بالای سر از خدای متعال حوائجمان را طلب کنیم و به یاد این یادگار ارزشمند امام هادی(علیه السلام) هم باشیم.

 

5- پنجمین یادگار تعقیب نماز :

از علی بن مهزیار روایت شده که محمدبن ابراهیم به حضرت امام علی النقی علیه السام نامه ای نوشت که اگر مصلحت میدانید به من دعایی تعلیم دهید که بعد از هر نماز بخوانم تا خداوند به سبب آن خیر دنیا و آخرت به من عنایت فرماید. امام هادی علیه السلام این دعا را آموزش دادند.

«اَعُوذُ بِوَجْهِكَ الْكَریمِ وَ عِزَّتِكَ الَّتى لا تُرامُ وَ قُدْرَتِكَ الَّتى لا یَمْتَنِعُ مِنْها شَىْءٌ مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ وَ مِنْ شَرِّ الاَْوْجاعِ كُلِّها وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلاّ بِاللَّهِ الْعَلِىِّ الْعَظیمِ؛ پناه برم به ذات بزرگوارت و به عزتت كه مورد دستبرد نیست و قدرتت كه چیزى از آن خوددارى نتواند، از شر دنیا و آخرت و از شر تمامى دردها و جنبش و نیروئى نیست جز به خداى والاى بزرگ.

 

                                                                                                                                             سیدرضا هاشمی

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان

امام نقی(ع) استدلالی جالب در بزرگداشت اهل علم

استدلالی جالب در بزرگداشت اهل علم

ابوریحان

امام هادى(نقی) علیه السلام در بزرگداشت دانشمندان و اندیشمندان مى كوشید و به آنها توجهى خاص داشت و آنان را بر دیگر مردم برتر مى شمرد زیرا آنان سرچشمه نور و آگاهى در زمین هستند. از كسانى كه مورد تجلیل امام قرار گرفت، فقیهى بود كه با یكى از نواصب و مبغضین اهل بیت علیهم السلام به مناظره پرداخته و او را مغلوب ساخته بود، آن فقیه پس از چندى به زیارت امام هادی علیه السلام آمد. حضرت كه از مناظره او با ناصبى خبردار بود از دیدن وى شادمان شده او را در صدر مجلس ‍ نشاند و به گرمى با وى به گفتگو پرداخت. مجلس مملو از علویان و عباسیان بود. آنان در آنجا از این توجه خاص امام رنجیده شدند و امام را مخاطب ساخته گفتند:

«چگونه او را بر سادات و بزرگان بنى هاشم مقدم مى دارى ؟...»

حضرت در پاسخ فرمود: از كسانى نباشید كه خداوند متعال درباره شان فرمود:

«أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ أُوْتُواْ نَصِیبًا مِّنَ الْكِتَابِ یُدْعَوْنَ إِلَى كِتَابِ اللّهِ لِیَحْكُمَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ یَتَوَلَّى فَرِیقٌ مِّنْهُمْ وَهُم مُّعْرِضُونَ ( آل عمران / 23)؛ آیا ندیدى كسانى را كه بهره اى از كتاب آسمانى به آنها داده شده بود، فرا خوانده شدند تا كتاب خدا داور آنان باشد لیكن گروهى اعراض كرده روى گرداندند».

آیا كتاب خداوند متعال را به عنوان داور و حكم قبول دارید؟

همگى گفتند: آرى ، یابن رسول اللّه. و امام روش ‍ خود را - به استناد آیات قرآن - چنین مدلّل ساخت :

آیا خداوند نمى گوید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا قِیلَ لَكُمْ تَفَسَّحُوا فِی الْمَجَالِسِ فَافْسَحُوا یَفْسَحِ اللَّهُ لَكُمْ وَإِذَا قِیلَ انشُزُوا فَانشُزُوا یَرْفَعِ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا مِنكُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجَاتٍ وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِیرٌ (مجادله / 11)؛ اى كسانى كه ایمان آورده اید هنگامى كه در مجالسى به شما گفته مى شود جاى باز كنید شما نیز جاى باز كنید تا خداوند براى شما گشایش دهد... تا آنجا كه مى گوید: و دانشمندان را درجاتى بالاتر مى دهد».

خداوند متعال همانطور كه مؤمن را بر غیر مؤ من مقدم مى دارد،« مؤ من عالم» را بر« مؤ من غیر عالم» برترى داده است . و باز خداوند است كه مى فرماید: «خداوند مؤمنان اهل علم را درجاتى ، برترى مى دهد» آیا خداوند گفته است که خداوند نجیب زادگان و شریفان نسب دار را رفعت مى دهد؟! (نه این گونه نیست) لیكن حضرت باریتعالى با تأكید مى گوید:

«أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاء اللَّیْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا یَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَیَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ قُلْ هَلْ یَسْتَوِی الَّذِینَ یَعْلَمُونَ وَالَّذِینَ لَا یَعْلَمُونَ إِنَّمَا یَتَذَكَّرُ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ (زمر / 9)؛ آیا آنان كه مى دانند و آنان كه نمى دانند با هم برابرند؟».

خداوند متعال همانطور كه مؤمن را بر غیر مؤ من مقدم مى دارد،« مؤ من عالم» را بر« مؤ من غیر عالم» برترى داده است . و باز خداوند است كه مى فرماید: «خداوند مؤمنان اهل علم را درجاتى ، برترى مى دهد» آیا خداوند گفته است که خداوند نجیب زادگان و شریفان نسب دار را رفعت مى دهد؟!

پس چرا از احترام و تجلیل من نسبت به این عالم كه مورد بزرگداشت خدا نیز هست رنجیده شده اید؟

شكستى كه این مرد به آن ناصبى با دلایل و براهین (قاطع) داد از هر شرافت مبنى بر نسب و تبار، بالاتر و برتر است .

دلایل و حجت هاى امام ، حاضرین را خاموش كرد لیكن یكى از بنى عباس حاضر در جلسه همچنان بر موضع نادرست خویش پافشارى كرد و گفت :

یابن رسول اللّه ! شما این مرد را بر ما مقدم داشتى و ما را پایین تر از او به حساب آوردى در صورتى كه او مانند ما نسبى چنین روشن و درخشان ندارد و از صدر اسلام تاكنون آن را كه نسبى شریف تر داشته باشد بر دیگران مقدم مى دارند... .

منطق این شخص عباسى ، منطقى سست و بى بنیاد است كه اسلام بدان كمترین بهایى نمى دهد، اسلام متوجه ارزش هاى والایى است كه هرگز چنین افرادى تصور آن را هم ندارند و به گوششان نخورده است . لذا حضرت طبق اصل قرآنى :« ادْعُ إِلِى سَبِیلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِی هِیَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِیلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِینَ» (نحل / 125) و دستور:« كَلِمُوا  النّاسَ عَلى قَدْرِ عُقُولِهِم » براى قانع كردن وى راه دیگرى در پیش گرفت و گفت :

«سبحان اللّه ! آیا عباس كه از بنى هاشم بود با ابوبكر تیمى بیعت نكرد؟ آیا عبداللّه بن عباس پدر خلفاى عباسى و از خاندان بنى هاشم ، كارگزار عمر بن خطاب از بنى عدى نبود؟ پس چرا عمر افراد خارج از خاندان قریش را وارد شوراى شش نفره كرد (برای بیعت) ولى عباس را كه هاشمى و قرشى بود وارد شورا ننمود؟!

پس اگر برتر شمردن غیر هاشمى بر هاشمیان نادرست است، باید بیعت كردن عباس با ابوبكر و كارگزارى عبداللّه بن عباس براى عمر را محكوم كنى و اگر آن كار اشكالى نداشت این مورد هم مانند آن روا خواهد بود...».

حضرت كه دیده بود دلایل قرآنى او را قانع نكرد از بیعت جدش عباس با ابوبكر و كارگزارى عبداللّه بن عباس براى عمر در حالى كه این دو خلیفه از نظر نسب به پاى عباس و فرزندش نمى رسیدند استفاده كرد و این نمونه كامل «الزموهم بما التزموا به» است .

سرانجام مرد معترض که تاب این استدلالات را نیاورد، خاموش گشت و دیگر دم نزد.

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منبع: الاحتجاج طبرسى، ج2، ص454؛ به نقل از کتاب «زندگانی امام علی الهادی علیه السلام»، باقر شریف قرشی.